فارسی
شنبه 06 مرداد 1403 - السبت 19 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صبر از ديدگاه اسلام، ص: 108

وقتی كه نيمه اول نعمت و ثروت تمام شد و از فردا بايد نعمت و ثروت را از آنها

بگيرند. خدا وقتی می خواهد نعمت و ثروت را از كسی بگيرد، در چشم بر هم زدن آن نعمت را می گيرد.

من ثروتمندی را می شناختم، گاهی در محلی كه منبر می رفتم، می ديدم كه دو دستگاه ماشين گران قيمت به دنبال او می آيند. اين دو ماشين از گرانترين ماشين های آن روزگار بود و راننده نيز مانند سرباز می ايستاد تا اين آقا بيايد و درب را برايش باز كند و او داخل ماشين شود.

يكی از علمای بسيار محترم شهرشان كه از چهره های برجسته علمی، خانوادگی و تربيتی و انسان بسيار بزرگواری بود، با من تماس گرفت و گفت: اين بنده خدايی كه در فلان محله زندگی می كند، ثروتش بی حساب است، می خواهيم كه برای شهر ماكار خيری انجام دهد، شما می توانيد وقتی از او بگيريد، من خودم از آنجا به ملاقات او می آيم.

آن تاجر با روی باز گفت: من آن عالم، پدر و جدش را كاملًا می شناسم، به او بگوييد: تشريف بياورند. اين سيد و عالم محترم به تهران آمد، ساعتی برای اين ثروتمند عجيب و غريب حرف زد، او نيز با كمال گشاده رويی گوش داد، وقتی كه حرفهای عالم تمام شد، به آن عالم گفت: ما از اين پول ها نداريم كه به ديگران بدهيم.

ولی برای جشن تولد وليعهد شاه به او ابلاغ كردند كه دو ميليون تومان برای جشن واريز كنيد، گفت: روی چشم، چهار ميليون واريز می كنم. اما اگر خدا بخواهد، در كمتر از يك شب، تمام اين ثروت را از انسان می گيرد. روزی ديدم اين شخص ثروتمند با گردن كج منتظر اتوبوس است. چند روز بعد خواهرزاده اش را ديدم، گفتم: اگر اشتباه نكنم، دايی تو را در صف اتوبوس ديدم. كسی كه دو ماشين، از گران ترين ماشين ها در اختيارش بود، گفت: اشتباه نديدی، آن دايی من است، با آن غرور و كبر و ثروتش، چند روز قبل به من زنگ زد و گفت: دايی جان! اگر دو هزار تومان پول داری، برايم بياور كه من محتاج هستم، امشب نان ندارم بخورم.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^