فارسی
سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 5 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 355

غايب كرد:

كف برآورد آن غلام و سرخ گشت

تا كه موج همجوار از حد گذشت

و شاه نيز به خروش آمد و با نهيب و پرخاش غلام را گفت: خاموش باش كه با وجود زيبايی و ظرافتی كه با خود داری اما جان تو بسی گنديده است و هزار آفت حسد و كژی و بی صفاتی در تو موج می زند، حال آنكه غلام زشت روی اگر چه گنديده دهان است اما در صفات آدميت از تو بسی برتر و شايسته تر و دلپذيرتر می نمايد.

باری، اگر او گنديده دهان است تو گنديده جانی «1».

چون دمادم كرد همجوش چون جرس

دست بر لب زد شهنشاهش كه بس

گفت دانستم ترا از وی، بدان

از تو جان گنده است وَز يارت دهان

دنيا و آخرت

در اين كه ظاهر اشياء و اشخاص گاه به گونه ای است و واقعيت و حقيقت امر به گونه ای ديگر، خود حقيقتی است كه جناب مولانا در مواردی چند در قالب تمثيل و حكايت به زيبايی تمام روايت می كند.

تمثيلات و حكايات چه از جناب مولانا و چه از هر حكيم بی نام نشان ديگر می توانند آئينه وار حقايقی را انعكاس دهند، همچنانكه همين حكايتِ غلامان پادشاه يادآور حقيقت دنيا و آخرت می باشد. زيرا كه دنيا و آخرت نيز همچون دو غلام، كمر به خدمت آدميان بسته اند. همچنانكه اين دو غلام نيز يكی

______________________________
(1) اصمعی گويد: در بصره پيرمردی را ديدم كه شمايل زيبايی داشت و بر او بود لباسهای فاخر، خواستم عقل او را بسنجم، پس به او سلام كردم و گفتم: «ما كَنيةُ سيِّدنا»، كنيه آقای ما چيست؟ گفت: ابو عبداللَّه الرحمان الرحيم مالك يوم الدين، پس خنديدم و دانستم كه عقل او كم است.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^