فارسی
سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 5 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 129

درباريانش را منكوب و نابود می سازيم، و هم سرزمين او را به سرزمين خود ملحق می نماييم.

اما پادشاه گفت: اين حرف های ناحساب و ناگفتنی را بر زبان نرانيد.

و هرگز نگوييد: می كشيم. می كوبيم. می بريم. مگر آنچه در اين عالَم است سهم و ميراث شماست و يا تنها وقف شما ساخته اند.

و افزود: من از اين نامه درمی يابم كه صاحب آن اهل معنا و انسانيت است، و برای اثبات اين مدعا امتحان می كنيم.

و سپس فرمان داد كه: چند نفری، هدايايی فراوان از طلا، نقره، و ظروف و دستارهای قيمتی برداشته و خود را به سليمان رسانند، و از او بخواهند كه با پذيرش هدايا از ما راضی شده و دست از ملك و مملكت ما بردارد و در اين صورت است كه پيدا و آشكارا می شود كه او كيست و چكاره است، زيرا اگر با ديدن هدايا دل باخت، و پذيرفت، و از ما دست كشيد معلوم می شود كه در وجود او هيچ خبری نبوده، و از درون پوك و پوچ است. اما اگر نپذيرد، و دلداده نشود خود بهترين گواه است كه وجود او از آنچه گفته است سرشار و مالامال بوده، و به خداوندی كه او را با نام رحمن و رحيم ياد كرده است پايبند و باورمند می باشد. و اينجاست كه اگر دنيا را نيز در كف او قرار دهند هيچ احساسی به او دست نخواهد داد، و هرگز و هيچگاه چيزی را در اين دنيا خواهش نخواهد كرد. چون دارد و دارايی او نيز اللَّه و رحمن و رحيم است.

شيوه سليمانی

به دنبال فرمان پادشاه ماموران با انبوهی از هدايا به راه افتادند، و پس از چندی به كاخ سليمان درآمدند، و هدايای خود را گشوده و از ماجرای مأموريت خود سخن گفتند.

سليمان بی هيچ احساس و اعتناء نسبت به آنچه از باب هديه با خود داشتند، فرمود: همه را به سلطان خود بازگردانيد كه مرا حاجت به هيچيك نيست، زيرا




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^