فارسی
سه شنبه 25 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 5 ذي القعدة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 204

هر چند كودكان آن خانه و خرگاه گوش و يا دمش را گرفته و می كشند و آن را بازيچه خود قرار می دهند ولی سگ هرگز با آنان كاری نداشته و نه مقاومت و ستيزه ای را از خود بروز می دهد.

تركمان را گر سگی باشد به در

بر درش بنهاده باشد رو و سر

كودكان خانه دُمَّش می كشند

باشد اندر دست طفلان خوارمند «1»

اما همينكه بيگانه و ناآشنايی از آن سو عبور كند، سگ به مانند شير نر هجوم آورده، و او را به خاك و خون می نشاند.

باز اگر بيگانه ای معبر كند

حمله بردی همچو شير نر كند «2»

بنابراين، شيطان با همه نيرو و توانی كه با خود دارد خداوند او را به مانند سگی قرار داده است، تا پاسبانی بارگاه او را به عهده گيرد، تا مبادا ناآشنايان و بيگانگان در آن حرم راه يابند.

اينكه مردم مأمورند با گفتن: «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» به خدا پناه آورند در حقيقت از وی می خواهند كه نهيبی بر سگ خويش زده تا مبادا پارس نموده و مانع ورود ايشان به درگاه خداوندی شود، باشد كه بتوانند راه به درگاهش يافته و در سايه جود و جاه وی رفع حاجات خود كنند.

اين اعوذ آن است كای ترك خطا

بانگ بر زن بر سگت ره برگشا

تا بيايم بر در خرگاه تو

حاجتی خواهم زجود و جاه تو

لاف زنان

براين اساس، كه هر چيز از آنِ خداوند است پس اگر كسی دعوی مُلك و مالكيت داشته باشد بسی گزافه گو و لاف زن است.

جمله ما و من به پيش او نهيد

ملك مكل اوست ملك او را دهيد «1»

و علی عليه السلام فرمود:

«لا يُضادُه فِی مُلْكِه احَد» «2»

اعطاء ملك

ولی از ياد نبريم كه خداوند به پاره ای از انسانها اعطاء ملك می كند و آنها را مالك قرار می دهد، همچنانكه در كتاب خود قرآن كريم، به آن اشارت فرمود:

«قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ» «3»

بگو كه خداوند مالك ملك است و آن را به آنكه بخواهد می بخشايد.

و علی عليه السلام فرمود:

«لا تَمْلِكُ إلّاما مَلكنا» «4»

ما از خود چيزی نداريم جز آنكه وی چيزی را از آن ما سازد.

از اين رو اگر كسی چيزی را داراست و خود را مالك آن می داند، اين مالكيت چيزی است كه از خداوند به وديعت گرفته است، و از همين روست كه او به بندگان دارا و ثروتمند خود فرمان زكات و بخشش های گونه گون می دهد، زيرا آنچه خود اوست.

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 3156.

(2) نهج البلاغه، نامه 31.

(3) آل عمران/ 36.

(4) حكمت/ 404.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^