نسيم رحمت، ص: 194
چنين چشم اندازی را نظاره كرده اند.
اندرين ره می تراش و می خراش |
تا دم آخر دمی فارغ مباش «1» |
|
دوست دارد يار اين آشفتگی |
كوشش بيهوده به از خفتگی «2» |
|
گرچه رخنه نيست در عالَم پديد |
خيره يوسف وار می بايد رسيد «3» |
|
و راستی كه چه زيانكارند كسانی كه به اينگونه زرع و زراعت روی نمی آورند و به تعبير علی عليه السلام كسالت و سردی نشان می دهند حال آنكه در كار دنيا چنان می كوشند كه تو گويی تنها چنين كوششی است كه از ايشان خواسته اند:
«انْ دُعِیَ إلی حَرْثِ الْآخِرَة كسِلَ كَانَّ عامِلٌ لَهُ واجِبُ عَلَيه وَكانَ ما وَنَی فِيه ساقِطُ عَنْه» «4»
زيان
و زيان اين قوم دنيا خواه كه جز برای دنيای خويش نمی كارند همين بس كه از آخرت محروم، و به دنيا نيز آنگونه كه می خواهند دست نيافته بلكه تنها به بخشی از آنچه خواسته اند دست می يابند:
«مَنْ كانَ يُريدُ حَرْثَ الدُّنْيا نُؤْتِهِ مِنْها» «5»
دلباختگی
و اين حقيقت را آنان وقتی درك و دريافت می كنند كه در آستانه زوال
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 1834.
(2) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 1831.
(3) مثنوی معنوی، دفتر پنجم، بيت 1107.
(4) نهج البلاغه، خ 103.
(5) شوری/ 20.