نسيم رحمت، ص: 235
با دنيايی از شرمندگی و ندامت و پريشانی می گويد: هيچ!
خطاب می رسد: نامت چيست؟ آيا با نام يكی از دوستان من شبيه نيست؟!
با حسرت و اندوه بسيار می گويد: نام من هيچ شباهتی با نام عاشقان تو ندارد، چون نامی كه پدر و مادر بر من نهاده اند با هيچيك از نام های پاك و آسمانی دوستان تو نمی خواند.
خطاب می رسد: در تمام طول عمر برای يكبار اتفاق نيفتاد كه بر يكی از دوستان من سلام گويی؟!
می گويد: اتفاق نيفتاد!
ولی در همين ميان چيزی به خاطر می آورد و می گويد: خدايا! روزی ظرفی آب داشتم و بنده ای از بندگان تو قصد نماز داشت، من ظرف آب را به او دادم و او نيز وضو ساخت و به نماز ايستاد.
و خداوند با شنيدن اين سخن فرمان می دهد كه پرونده اش را بسته، و از لغزش های فراوان او درگذرند.
عزيز من! اگر می خواهی رحمت حق نصيب تو باشد، كاری كن، و برای يكبار هم كه شده گذشتی، باز كردن گرهی، توبه ای انابه ای، از خود نشان بده.
رحم بر خود
كسی به پيامبر صلی الله عليه و آله گفت: بسيار دوست دارم كه رحمت خداوند شامل حالم باشد، چه كنم؟
فرمود:
«ارْحَمْ نَفْسك وَارْحَم خَلْقَ اللَّه»
هم به خود رحم كن، هم به خلق خداوند.
باری، كسی كه نه بر خود رحم كند و نه بر خلق خداوند هرگز نمی تواند مشمول رحمت حق باشد.