فارسی
سه شنبه 12 تير 1403 - الثلاثاء 24 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 353

«لِيَكُنْ ابْغَضُ النَّاس الَيْكَ وَابْعَدُهُمْ منكَ اطْلَبَهُم لِمَعايِب الناس» «1»

بايد مبغوض ترين مردم نزد تو و دورترين آنها از تو كسی باشد كه بيشتر از ديگران در جستجوی عيب های مردم است.

باری، اين بار نيز اصرار پادشاه راه به جايی نبرد، جز آنكه غلام صميمانه تر و صادقانه تر از يار خويش ياد كرد:

گفت ای شه من بگويم عيب هاش

گرچه او هست مر مرا خوش خواجه تاش

عيب او مهر و وفا و مردمی

عيب او صدق و ذكاء و همدمی

كمترين عيبش جوانمردی و داد

آن جوانمردی كه جان را هم بداد

عيب ديگر آنكه خود بين نيست او

هست او در هستی خود عيب جو

عيب گوی و عيب جوی خود بُد است

به همه نيكو و با خود بَد بُده است

باری، آن غلام سياه و پريشان احوال اينگونه با حسن ظن خويش از همراه و رفيق خود ياد نمود.

آمده است كه اگر كسی به شما خوش بينانه نظر داشت، كاری كنيد كه خوش بينی وی از دست نشود، پس اگر آنگونه نبوده ايد از آن پس همان باشيد كه او می انديشيده است.

«مَنْ ظَنَّ بِكَ خَيْراً فَصَدِّق ظَنَّه» «2»

كسی كه به تو گمان خير داشت، گمانش را راست گردان.

______________________________
(1) غرر الحكم ودرر الكلم، آمدی، 5/ 50.

(2) غرر الحكم ودرر الكلم، آمدی 5/ 219.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^