نسيم رحمت، ص: 163
جايگاه الهام تو باشد.
يعنی خدايا اين كارها تنها كار توست و جز تو كسی قادر نيست، از اين رو كسی جز تو ندارم كه به شفاعت پيش تو آورم. زيرا كامل تويی و ناقصان را تنها تو می توانی به كمال مطلوب راه دهی.
پس همچنانكه نطفه را به انسان، و دانه را به درخت، و خون را به شير تبديل می سازی، مرا نيز كه ناقص و ناتوان و عيبناك بوده به كمال رسانده و كامل كن، زيرا تنها كار توست كه نادانی ام را به دانايی، و زشتی های درونی ام را به زيبايی بدل نمايی و اين حقيقتی است كه خود در قرآن از آن ياد كرده ای:
«يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» «1»
باری، خداوندی كه توانست از ميان مردم ناقص كسی همچون ابراهيم به كمال رساند، پس می تواند هر انسان مستعد و خواهان ديگر را نيز از ميان نقص های خود به كمال رسانده و كامل كند.
ابراهيم كسی بود كه نقص ها از همه سو او را احاطه كرده بودند، چرا كه در دياری بت پرستی می زيست، و از نعمت پدر نيز محروم بود، و با سرپرستی عموی خود كه او نيز بت تراش همان سرزمين بود، رشد و نمو و نما می كرد. اما در ميان اين همه نقص و نارسايی خود را به دست خداوند كه كمال مطلق است سپرد و ابراهيم شد.
و يا موسی كه از شير خوارگی در دامان فرعون مصر بود، اما از پيامبران اولوالعزم حق شد.
آيا اگر دست تبديل حق در كار نبود، موسی پيامبر می شد، و يا شاهزاده ای فرعون مسلك و ستمكار؟
و يا اگر دست نوازش حق ابراهيم را نمی نواخت، آيا او پيامبر می شد، و يا بت تراشی خبره و كاردان؟
راستی جز كار حق كار كيست كه ابراهيم را از ميان قومی بت پرست،
______________________________ (1) فرقان/ 70.