فارسی
دوشنبه 11 تير 1403 - الاثنين 23 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 357

باری، هيچ چيز نمی ماند و اگر بماند برای ما ماندنی نيست، همچانكه خود ما ماندگار نبوده، و يكی از پس ديگری رهسپار به سوی جهان ديگر می شويم.

اين پنج روز مهلت ايام آدمی

بر خاك ديگران به تكبر چرا رود

ای دوست بر جنازه دشمن چو بگذری

شادی مكن كه بر تو همين ماجرا رود

دامن كشان كه می رود امروز بر زمين

فردا غبار كالبدش بر هوا می رود

خاكت در استخوان رود ای نفس شوخ چشم

مانند سرمه دان كه در آن توتيا رود «1»

و ارشاد اولياء دين نيز همواره همين بوده است كه در پس پرده زيبای زندگی و حيات، حقيقتی به نام مرگ و مُردگی نهفته و نهان است، كه هيچكس نيز از آن استثناء نشده و مستثنی نخواهد بود.

«الْمَوتُ يَأتِی عَلی كُلِّ حَیِّ» «2»

مرگ بر هر موجود زنده ای در آيد.

و تو گويی كه مرگ همچون سايه ای است كه پيوسته ملازم و همپا و همراه آدمی است.

«الْمَوتُ الْزَمُ لَكُمْ مِنْ ظِلِّكُمْ وَامْلَكُ بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ» «3»

مرگ از سايه شما به شما نزديكتر، و از خودتان به شما فرمانرواتر است.

و البته بسيار غافلانه است كه كسی از اين همسايه نزديكتر از سايه بی خبر بوده، و مستانه روزهای زندگی را به شب كشاند.

______________________________
(1) سعدی.

(2) غرر الحكم ودرر الكلم، آمدی، 1/ 290.

(3) غرر الحكم و درر الكلم، آمدی، 2/ 91.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^