نسيم رحمت، ص: 304
همنشينی با وی، صادقانه، اسلام را پذيرفت، و مسلمان به خانه بازگشت، و بنابر سفارشات اما صادق عليه السلام از آن پس با كمال مهر و مهربانی با مادرش رفتار می كرد، تا جايی كه مادر با شگفتی پرسيد: فرزندم! امروز تو را چه می شود، اين ادب را از كه و از كجا آموخته ای؟ گفت: مادر! با امام صادق عليه السلام نشستم، و به كيش و مرام او درآمدم، و سلام را با جان و دل پذيرا شدم. و مادر كه سخت شيفته اين مرام و آيين پاك شده بود گفت: فرزندم! پای رفتنم نيست، وگرنه خود به محضرش بار می يافتم، حال كه نمی توانم خود به حضورش باريابم تو ايشان را درياب و بخواه كه مرا نيز به كيش مسلمانی بپذيرد.
و فرزند شتابان خود را به امام رسانيد، وماجرای مادر خود را گفت، و امام صادق عليه السلام فرمود: به او سلام برسان و بگو شما را نيز پذيرفتيم.
و فرزند به سوی مادر آمد، و از قبول امام گفت، و مادر شاد و شادمان شده اما ساعتی نگذشت كه از دنيا رفت، و جوان با چشمان گريان خود را به امام رسانيده و از مرگ مادر گفت، و افسوس خورد از اينكه مادرش كمتر از ساعتی به اسلام در آمد! ولی امام فرمود: او از ماست، يعنی خدا او را پذيرفته است.
بر طاعت و خير خود نبايد نگريست |
در رحمت و فضل او نگه بايد كرد «1» |
|
باری، او بی جهت خود را رحمن و رحيم لقب نداده است، اگر چه بی جهت رحمت خويش را جاری می كند.
رحمتی بی علتی بی خدمتی
و البته، اين رحمت وقتی آبشاروار فرو می ريزد كه پای اشك به چشمان انسان باز شود و زاری و اندوه وی بالا گيرد.
______________________________ (1) ابو سعيد ابی الخير.