نسيم رحمت، ص: 108
در كنار اين سفره غالام زاده می تواند بلال شود، و يا دهاتی ايرانی سلمان، و يا چوپان گمنامِ ربذه ای ابوذر، و يا يمنی بی نام و نشان مالك اشتر و يا اويس قرن، و يا سياه چهره ای بدبو می تواند جَون شود، كه بهترين انسان و بالاتر از تمام اصحاب انبياء و امامان به شمار می آيد.
اين كه نمی شود، يا نمی توانم، يا شدنی نيست، دروغی است كه پيوسته انسان به خود گفته، و با آن خود را فريب می دهد.
اگر اين امر، ناممكن و ناشدنی بود برای بلال و سلمان و ابوذر نيز ممكن نبود.
تازه آنها در محاصره دشمن داخلی هم بودند و ما نيستيم.
يعنی هيچ شبی اتفاق نمی افتد كه به دنبال شركت در اين محافل ما را دستگير كرده و محاكمه نموده و درپی آن نيز شكنجه كنند كه چرا به دنبال خدا و پيامبر به راه افتاده ايد. اما با آنها چنين می كردند، لذا كسی همچون بلال را می گرفتند، و عريان ساخته و او را بر روی ريگ های داغ و سوزان می خواباندند، و تازيانه ها را بی وقفه بر او می كوفتند.
اما كسی نيست كه تيغ به گردن ما نهاده و بگويد چرا به دنبال خدا و پيامبر رفته ايد.
ولی با آنكه سرهای آنها را با شمشير می زدند دست از دامان پيامبر و خدا بر نمی داشتند.
و البته فكر نكنيد كه همه اينها پير و كهنسال بوده اند، هرگز! بلكه جوان بوده، و يا از جوانی اين راه را پيشه خود ساختند.
در كربلا از طفل شش ماهه بود تا پير هشتاد ساله و هيچكدام نگفتند كه با خدا بودن سخت است و دشوار و ناشدنی.
پس هرگز به خود تلقين و القاء نكنيم كه با خداوند نمی توان بود.
نشان رحمت
بنابراين، بدن و روح آدمی با مدد خداوندی امداد می شوند. و خداوند اين امداد و نصرت را بر اساس رحمت بيكرانه خويش بر انسان ارزانی می كند.
پس، می توان گفت: آنچه هست نشان از رحمت خداست.