فارسی
دوشنبه 18 تير 1403 - الاثنين 30 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 80

قرار داشت، دانست كه سيب از همان باغ است. وارد باغ شد. داستان خود را بازگفت. باغبان گفت: سهم خود را می بخشم اما اين باغ مشترك است و طبيعة بخششِ سهم شريكان به عهده خود ايشان است. و بايد از ايشان نيز عذر خواسته و حلاليت طلب كنی.

يونس پرسيد: شريك های ديگر چند نفرند؟ و كجا هستند؟

باغبان گفت: ما سه شريكيم. و هر سه برادريم. يكی از برادرانم پنج فرسخ از اين آبادی دور است، و ديگری نيز ده فرسخ با اينجا فاصله دارد.

يونس، نشانی ها را گرفت. و به راه افتاد. و خود را به شريك نخست رسانيد، و به محض اينكه قصد خود را گفت، او نيز كريمانه گذشت كرد. و باز به راه افتاد تا شريك ديگر را ببيند. و ديد. او نيز مردی با وقار و با كرامت بود. و يونس از او نيز خواست كه نسبت به سهم خود از وی درگذرد. و راضی باشد. ولی او نپذيرفت. و گفت: هيچ رضايت نمی دهم!

يونس گفت: راهی پيشنهاد كن.

گفت: دختری دارم كه نابينا و ناشنواست، و نه دست دارد و نه پا، او را به همسری اختيار كن، تا از تو درگذرم.

يونس گفت: من طاقت و توان خدمت به چنين بنده هايی را ندارم، اگر می شود راهی ديگر پيشنهاد كن.

شريك گفت: راه ديگری نيست.

يونس كه می دانست در دربار خداوند حتی ذره ها نيز مورد حسابند، و از سويی آنچه مربوط به خلق است، رضايت ايشان شرط و لازم است، و هم ديد كه رضات او جز از اين راه ممكن نيست، از اين رو تسليم شده و شرط را پذيرفت. ولی شريك گفت: عروسی، مقدمات خود را دارد، بنابراين چند روزی وقت خود را صرف آن می كنيم.

يونس گفت: دختری با اين اوصاف چه حاجت به سور و ساتِ عروسی




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^