فارسی
يكشنبه 11 شهريور 1403 - الاحد 25 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 219

خداوند است و نيز آنچه بدی است و از انسان ديده می شود از خود اوست.

درست مثل توده ابرها، در دل افق، هنگام غروب آفتاب، كه سرخ و روشن جلوه می كنند، ولی اندكی پس از آن كه خورشيد ناپديد می شود تيره و تار می نمايند. و اين خود گواه آنست كه نور و روشنايی ابرها نه از خود كه از خورشيد است ولی تيرگی و سياهی آنها از خود آنهاست و نه از خورشيد.

همچنانكه زمين وقتی كه روز است و روشن، روشنی و روز بودن آن از خورشيد بوده و وقتی كه شب است و تاريك، تاريكی آن از خود است و نه خورشيد، زيرا به خورشيد پشت كرده و در نتيجه تار و تاريك شده است.

هر كجا سايه ست و شب يا سايه گه

از زمين باشد نه از افلاك و مه «1»

به هر حال انسان همانند آهنی است كه از آتش سرخ شده باشد، كه البته آن سرخی و روشنی نه از ذات آهن است بلكه از آتش وام دارد، همچنانكه با دوری از آتش، سرخی آن رفته، و تاريك و سياه می شود.

اينها همه مثل هايی است كه حقيقت انسان را به خوبی می نمايند، چرا كه انسان نيز آنچه از خوبی و معرفت دارد از خداوند است، و آنچه از بدی است منسوب و منتسب به خود اوست، همچنانكه خداوند خود فرمود:

«ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ» «2»

با اين حساب، كسی نمی تواند خوبی ها را به نام خود تمام كند، همچنانكه به قول مولانا وقتی نور از روزنه خانه می تابد بی ترديد می گويی: اين نور از خاك و گل و سنگ نيست، بلكه مستند به خورشيد فروزان است. و اگر در و ديوار زبان به سخن بگشايند و بگويند: اين نور از خود ماست، خورشيد نيز دهان گشوده و به

______________________________
(1) مثنوی معنوی، دفتر سوم، بيت 357.

(2) نساء/ 79.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^