نسيم رحمت، ص: 312
گر به عيب خويشتن دانا شوی |
كی به عيب ديگران بينا شوی «1» |
|
«اعْقَلُ الناس مَنْ كانَ بعَيْبِه بَصْيراً وَعَنْ عَيْبِ غَيْرِه ضَريْراً» «2»
خردمندترين مردم كسی است كه بينای عيب خويش و نابينای عيب ديگران باشد.
اساساً كسی كه از عيوب ديگران می گويد، خود نشانه آنست كه از معايب خود چشم پوشيده و يا غافل و نادان است، كه البته اين خود بالاترين ذنوب و گناهان به شمار می آيد.
«جَهْلُ الْمَرءِ بِعُيُوبِه مِنْ اعْظَمِ ذُنُوبِه» «3»
جاهل بودن انسان به عيوب و معايب خود از بزرگترين گناهان به شمار می آيد.
«مِنْ اشدِّ عُيوبِ الْمَرء ان تُخْفی عَلَيْه عُيُوبُه» «4»
از بدترين عيب های و منقصت های انسان آن است كه عيب هايش بر وی مخفی باشد.
و طبيعةً، همچنانكه در خبر آمده است، از خوب ترين و سودمندترين دانش ها و شناخت ها، آگاهی به عيوب خويش است.
«مَعْرِفَةُ الْمَرء بِعُيُوبِه انْفَعُ الْمَعارِف» «5»
و نيز آمده است:
«كَنْ فِی الحِرْصِ عَلی تَفَقُّدِ عُيُوبِكَ كَعَدُوِّك» «6»
______________________________ (1) عطار.
(2) غرر الحكم، و درر الكلم. 1/ 201/ 409.
(3) كنز الفوائد، 1/ 279.
(4) غرر الحكم ودرر الكلم، 2، 249/ 42.
(5) غرر الحكم و درر الكلم 2، 286/ 138.
(6) ابن ابی الحديد. 2، 305.