فارسی
دوشنبه 18 تير 1403 - الاثنين 30 ذي الحجة 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 78

و مؤمنان را نيز از دل دشواری های صعب و خطرناك اينگونه رها می سازيم.

و يونس، مؤمن بود و خصال مؤمنان را با خود داشت، كه از جمله آن رضايت به قسمت، و به ديگر سخن قناعت است.

باری، او به قناعت زندگی می كرد، و چشم به دست كسی نداشت.

مكن سعديا ديده بر دست كس

كه بخشنده پروردگار است و بس

اگر حق پرستی زدرها بس است

كه گر وی براند نخواهد گسست

گر او نيكبخت كند سر برآر

وگرنه سرِ نااميدی بخار «1»

علی عليه السلام فرمود:

«لا كنْزَ اغْنی مِنَ القَناعَة» «2»

هيچ گنجی به قدر قناعت آدمی را بی نياز نمی سازد.

چندان كه می بارم نظر، در جلوه گاه كاف و نون

قاف قناعت بهترست، زين جمله عين و دال ها

در پيش چشم عارفان هيچ متاعی خوش تر از قناعت نيست، بلكه قناعت در نزد ايشان كيميايی است كه برتر از آن نيست.

كيميايی ترا كنم تعليم

كه در اكسر و در صناعت نيست

رو قناعت گزين كه در عالم

كيميايی به از قناعت نيست

كمترين موهبتی كه از ناحيه قناعت بر آدمی ارزانی می شود توانگری است.

قناعت توانگر كند مرد را

خبر كن حريص جهان گرد را «1»

از اين رو توصيه عارفان، بيش از هر چيز و پيش از هر چيز، قناعت است.

حافظ غبار فقر و قناعت زرخ مشوی

كاين خاك بهتر از عمل كيمياگری است «2»

و همين كيميای قناعت يونس را از خواهش و خواستن از ديگران باز می داشت، از اين رو در ساحل آن دريای بيكران جز به فضل بيكران حق چشم نداشت، و با آنكه گرسنگی طاقت او را بريده و بريده بود، چيزی از كسی نخواسته و به راه افتاد، و در ميان راه به جويی از آب رسيد. به تماشا نشست. و گوش به صدای آب داد. و در همين ميان ديد كه سيبی بر آب می غلطد. و می گذرد بی درنگ آن را از آب گرفت. و خورد. چيزی نگذشت كه خود را به باد ملامت و سرزنش گرفت، و با خود پيوسته می گفت: سيب را چرا خوردی؟ می دانی از كه بود؟ و از كجا می آمد؟ شايد كسی در آن بالاترها آن را به آب انداخته تا كسی كه در پايين ترهاست آن را از آب بگيرد! شايد...!

از اين رو، رو به استغفار كرد، و با دنيايی از ندامت و پريشانی به درگاه خداوند اعتذار خواست.

امروز مگر تو به كند چاره، وگرنه

فردا نپذيرند از او عذر ندامت

اما به همين نيز بسنده نكرد بلكه برخاست و بر خلاف جهت آب پيش رفت شايد صاحب آن را بجويد، و او را از ماجرا خبر كرده، و از وی طلب بخشايش كند.

همچنانكه پيش می رفت به باغی از سيب رسيد كه در حاشيه همان جوی

______________________________
(1) انوری.

(2) سعدی.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^