فارسی
چهارشنبه 14 شهريور 1403 - الاربعاء 28 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

نسيم رحمت، ص: 175

«وَاذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ» «1»

حبيب من! حيات و زندگی ايوب را به يادآور.

ايوب، هفت سال تمام در تيررس انواع و انحاء بلاها قرار گرفت.

از جمله بلاها يكی اين بود كه دوازده فرزند جوانش در پيش رويش پرپر زده و مردند.

ديگر آنكه خانه اش خراب شد.

و زراعت های او نيز به ياد رفت و خرمن هايش سوخت.

حتی اتاقی از كاه و گل نداشت كه با همسرش زير سقف آن زندگی كند.

حال آنكه پيش از اين دوازده فرزند داشت، و خانه و كاشانه، و گوسفند و گاو، و مزرعه و باغ، و...

و ديری نپاييد كه خود نيز تب كرده و افتاد، و طبيبان گفتند: حال او بهبود يافتنی نيست.

و از سويی بين مردم شايع شد كه به عيادت ايوب نروند، تا بيماری اش را وانگيرند.

و ايوب ناگزی از مردم شهر فاصله گرفت، و به بيابان آمد، و چادرنشين شد.

روزی همسر او با او گفت: ايوب! مگر نه آنكه تو پيامبر خدا هستی؟

گفت: هستم!

پرسيد: مگر خدا دوستدار تو نيست؟!

گفت: هست!

پرسيد: او دعای تو را اجابت نمی كند؟

گفت: می كند!

گفت: پس دعا كن تا شفا يابی.

ايوب گفت: چند سال در رفاه و راحت بوده ايم؟

______________________________
(1) ص/ 41.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^