نسيم رحمت، ص: 351
بازگويد، و البته من نيز در خويش تجديد نظر خواهم كرد، و آنچه از عيوب پيرامون من بر شمرده است اصلاح نموده، و هرگز خوبی ها و محبت های وی را از ياد نخواهم برد، و باز هم می گويم و از گفته خويش نيز دلشادم كه او انسانی باصفا، و نيز با صفاتی نيكوست.
آنچه می دانم ز وصف آن نديم |
باورت نايد، چه گويم ای كريم |
|
اساساً، هيچ چيز خوشتر از خوش گمانی نيست، زيرا هم آرامش دل و هم سلامت دين را در پی دارد.
«حُسْنُ الظَّنِّ راحة القَلْب وَسَلامة الدين» «1»
همچنانكه ناخوشايندترين خصلت و خصيصه آدمی نيز بدگمانی است، كه مايه تباه شدن دين است.
«آفَةُ الدين سُوءُ الظَّن» «2»
تا جايی كه آمده است:
«لادِينَ لِمُسی ء الظَّن» «3»
البته، بدگمانی و يا سوء ظن تبعات ناميمونی نيز از خود به جای می نهد، از آن جمله اينكه انسان را به بدی و شرور وا می دارد؛
«سُوءَ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْامُورَ وَيَبْعَثُ عَلی الشُرور» «4»
و ديگر آنكه مايه درنگ و تاخير در كارها می شود، و توان تصميم و اراده را از انسان می ربايد.
______________________________ (1) غرر الحكم و درر الكلم، آمدی 3/ 384.
(2) غرر الحكم و درر الكلم، آمدی 3/ 101.
(3) غرر الحكم ودرر الكلم، آمدی 6/ 358.
(4) بدگمانی، كارها را تباه كرده، و انسان را بر شرور و بدی ها بر می انگيزد. غرر الحكم ودرر الكلم، آمدی 4/ 132.