نسيم رحمت، ص: 204
هر چند كودكان آن خانه و خرگاه گوش و يا دمش را گرفته و می كشند و آن را بازيچه خود قرار می دهند ولی سگ هرگز با آنان كاری نداشته و نه مقاومت و ستيزه ای را از خود بروز می دهد.
تركمان را گر سگی باشد به در |
بر درش بنهاده باشد رو و سر |
|
كودكان خانه دُمَّش می كشند |
باشد اندر دست طفلان خوارمند «1» |
|
اما همينكه بيگانه و ناآشنايی از آن سو عبور كند، سگ به مانند شير نر هجوم آورده، و او را به خاك و خون می نشاند.
باز اگر بيگانه ای معبر كند |
حمله بردی همچو شير نر كند «2» |
|
بنابراين، شيطان با همه نيرو و توانی كه با خود دارد خداوند او را به مانند سگی قرار داده است، تا پاسبانی بارگاه او را به عهده گيرد، تا مبادا ناآشنايان و بيگانگان در آن حرم راه يابند.
اينكه مردم مأمورند با گفتن: «اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم» به خدا پناه آورند در حقيقت از وی می خواهند كه نهيبی بر سگ خويش زده تا مبادا پارس نموده و مانع ورود ايشان به درگاه خداوندی شود، باشد كه بتوانند راه به درگاهش يافته و در سايه جود و جاه وی رفع حاجات خود كنند.
اين اعوذ آن است كای ترك خطا |
بانگ بر زن بر سگت ره برگشا |
|
تا بيايم بر در خرگاه تو |
حاجتی خواهم زجود و جاه تو |
|
لاف زنان
براين اساس، كه هر چيز از آنِ خداوند است پس اگر كسی دعوی مُلك و مالكيت داشته باشد بسی گزافه گو و لاف زن است.
جمله ما و من به پيش او نهيد |
ملك مكل اوست ملك او را دهيد «1» |
|
و علی عليه السلام فرمود:
«لا يُضادُه فِی مُلْكِه احَد» «2»
اعطاء ملك
ولی از ياد نبريم كه خداوند به پاره ای از انسانها اعطاء ملك می كند و آنها را مالك قرار می دهد، همچنانكه در كتاب خود قرآن كريم، به آن اشارت فرمود:
«قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ» «3»
بگو كه خداوند مالك ملك است و آن را به آنكه بخواهد می بخشايد.
و علی عليه السلام فرمود:
«لا تَمْلِكُ إلّاما مَلكنا» «4»
ما از خود چيزی نداريم جز آنكه وی چيزی را از آن ما سازد.
از اين رو اگر كسی چيزی را داراست و خود را مالك آن می داند، اين مالكيت چيزی است كه از خداوند به وديعت گرفته است، و از همين روست كه او به بندگان دارا و ثروتمند خود فرمان زكات و بخشش های گونه گون می دهد، زيرا آنچه خود اوست.
______________________________ (1) مثنوی معنوی، دفتر اول، بيت 3156.
(2) نهج البلاغه، نامه 31.
(3) آل عمران/ 36.
(4) حكمت/ 404.