نسيم رحمت، ص: 245
فلزی بی بها
اما جانی كه اتصال با خداوند نداشته، و از بت های بيرون و درون نبريده باشد فلزی بی بهاست، كه پيوسته كاسته، وبه تحليل می رود.
زنگار گناه
آنچه موجبات كاستی و به تحليل رفتن چنين جانی را فراهم می سازد زنگار گناه و معصيت است، معصيت هايی كه شيطان، گاه، به صورت ربا جلوه داده، و رزق و روزی مقرر خداوند را با آن آلوده ساخته و به خوردِ انسان می دهد. و گاه نيز با رشوه، و گاه با دزدی و خيانت، و گاه نيز معصيت های سنگين ديگر. ودر اين صورت انسان را به درختی بی ريشه بدل می سازد كه هيچ قرار و آرام ندارد، و پيوسته در خطر آسيب است.
خداوند، شيطان
براين اساس، می توان گفت: جان انسان يا به خدا پيوند می خورد و يا به شيطان.
و به ديگر سخن می توان گفت: در اين عالَم، دو كس، پيوسته، جان آدمی را به سوی خويش می خوانند، يكی خداوند و ديگری شيطان، و اين ديگر به درك و دريافت خود آدمی باز می گردد كه كدام دعوت را قبول و كدام را نپذيرد.
«إنَّا هَدَيْناهُ السَبِيل إمّا شاكِراً وَامَّا كَفُوراً» «1»
از جهان دو بانگ می آيد به ضد |
تا كدامين را تو باشی مستعد |
|
آن يكی بانگش نشور اتقياء |
وين دگر بانگش فريب اشقياء |
|
______________________________ (1) انسان/ 3.