فارسی
چهارشنبه 27 تير 1403 - الاربعاء 9 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: كليد گنج سعادت، ص: 163

می گيرد و بين انگشتانش می گذارد، يك قسمت آن را پاره می كند و وسطش را سوراخ می كند و در گردن جنازه می اندازد و می گويد: اين پيراهنت! قدری پارچه هم به كمر جنازه می بندد و می گويد: اين هم شلوارت! بعد، يك پارچه سراسری هم به بدن می پوشاند و می گويد: اين يكی را ببريد! نوبت آن ديگری است!

بعد، او را نزديك قبر می برند تا دفن كنند. آن جا كه ديگر خياط فرانسوی نيست تا دقيق اندازه بگيرد. با بيل اندازه می گيرند ببيند قبر برايش اندازه هست يا نه. گاهی هم كه وقت ندارند و جنازه هم به قبر نمی خورد با فشار و زور يك طوری جايش می كنند. آن همه احترام و عزتی كه برای پول هايش به او می گذاشتند كجا رفت؟ برای اين بدن كه كسی احترام فوق العاده ای قائل نشد. محتويات اين ظرف كجا رفت و چه شد؟ خداوند می فرمايد: تمام آن از بين رفت و نجس شد:

«كذلك يجعل اللّه الرجس علی الذين لا يؤمنون». [15]

آری، آب تا خاك نگرفته و به ميكروب آلوده نشده و رنگ عوض نكرده قابل استفاده است. پس از آن، ديگر به كاری نمی آيد مگر دور ريختن!

اندر فوايد بی عقلی

آورده اند كه روزی شيری مريض شده بود. به روباه گفت: چه كنيم خوب شويم؟ گفت: دوای شما فقط مغز خر است. گفت: پس خری پيدا كن تا مغزش را ما بخوريم و گوشتش به تو رسد. روباه از اين سخن خيلی خوشحال شد و با خود گفت: زور من كه به خر نمی رسد، می روم خری پيدا می كنم، گولش می زنم و می آورم تا شير پاره پاره اش كند. بعد از آن، تا هفت هشت روز غذا داريم. خلاصه، در جنگل راه افتاد تا به




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^