فارسی
دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 - الاثنين 26 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: كليد گنج سعادت، ص: 369

حاكمان و كارگران و طلبه ها و ... كه ببينند چه كسانی را دور خود جمع می كنند. اين درس زيبايی است كه قرآن به انسان ها می دهد.

درس اول: ضرورت شناخت معاشران

به طور كلی، اطرافيان و معاشران انسان به دو دسته اند: معاشران خوب و اطرافيان بد، كه در روابط با آن ها اقتضای زمان و مكان و جايگاه را بايد در نظر داشت؛ مثلا، در جايی كه مسأله هدايت در ميان است، يك طلبه به پيغمبر اسلام، صلی اللّه عليه و آله، تأسی می كند و می گويد وجود مقدس رسول خدا «طيب دوار بطبه» [4] بود؛ لذا او هم برای نجات بندگان خدا قيام می كند و در اين راه چه بسا با انسان های متفاوتی از نظر تديّن و شخصيت معاشرت می كند. اما، گاهی مسأله هدايت مطرح نيست و انسان می خواهد برای خودش اطرافيانی دست وپا كند و برای پيشبرد كارهايش جمعيتی را دور خود جمع كند. اين با كار پيامبر اسلام يا حضرت مسيح تفاوت اساسی دارد.

نقل است كه روزی عيسی بن مريم، عليهما السلام، از خانه يك زن بدكاره بيرون آمد. از قضا، يك نفر ايشان را ديد و به ايشان گفت: انسان شريفی مثل شما در چنين خانه ها و محله هايی چه می كند؟ تعجب كرده بود كه پيغمبر خدا، اين جوان خوش قيافه كه ازدواج هم نكرده بود در اين خانه چه كار می كند؟ حضرت مسيح در پاسخ به او گفتند:

بيمار بر دو نوع است: بيماری كه درد خودش را حس می كند و پای دكتر رفتن هم دارد و، در نتيجه، نزد دكتر می رود؛ و بيماری كه از پا درآمده و ديگر حس نمی كند چه دردی دارد. در نتيجه، دكتر را بالای سرش می آورند. خانمی كه در اين خانه زندگی می كند از بيماران نوع دوم بود كه بايد دكتر بالای سرش می آوردند و من رفته بودم تا اين زن را با خدا آشتی بدهم. [5]




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^