فارسی
سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 27 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: كليد گنج سعادت، ص: 34

دكتر معرفی كن. گفتم: امشب يكی از دكترهای خوب تهران را می بينم و با او صحبت می كنم. اگر وقت داشت، مطلعت می كنم.

شب آن طبيب را ديدم و ماجرا را تعريف كردم. می دانستم سرش شلوغ است و از اين ترس داشتم كه بگويد: سه ماه ديگر. اما از اين معنا هم می ترسيدم كه نوبت بيمار ديگری را به خاطر من جابه جا كند، (زيرا ما بايد رعايت حق ديگران را بكنيم)، ولی ايشان محبت كرد و گفت: فردا برای معاينه بيايد.

درسی از مرحوم تربتی

حال كه صحبت از بيماری و مراعات حق ديگران شد، بد نيست اين درس را از يكی از زاهدان و پاكان بزرگ عصر خود يعنی مرحوم آخوند ملا عباس تربتی [19] بگيريم. نقل است كه ايشان يك روز در تربت حيدريه به مطب دكتر رفت، ولی ديد نزديك چهل نفر مرد و زن و بچه جلوتر از ايشان به انتظار دكتر نشسته اند. ايشان هم رفت و گوشه ای نشست و منتظر شد. از قضا، بعد از مدتی، دكتر كه از مريدان جناب شيخ بود در اتاقش را باز كرد تا هوای اتاق جابه جا شود كه چشمش به آخوند ملا عباس افتاد. آخوند هم در زمان خودش شايد بر روی كره زمين انسان نمونه و كم نظيری بود، در حدی كه مرحوم كفايی در مشهد گفته بود:

اگر آخوند ملا عباس اين مقدار پايبند اين احتياطهای شديد نبود، لياقت داشت حكومت تمام كره زمين را برای اداره بشر به او واگذار كنند.

مرحوم كفايی درباره ايشان مبالغه نكرده است، چون اين مرد واقعا محتاط بود، به طوری كه اگر يك وقت گوشت شكار برای او هديه می آوردند، خيلی مؤدبانه و محترمانه و با لبخند از پذيرفتن آن امتناع می كرد و اگر شخص علت را می پرسيد می گفت: اسبی كه با آن به شكار




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^