فارسی
دوشنبه 17 ارديبهشت 1403 - الاثنين 26 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: كليد گنج سعادت، ص: 311

به راستی، چه بدن هايی كه لياقت يك لنگ معمولی را هم ندارند، اما لنگ دويست تومانی می بندند؟ چه بدن هايی كه لياقت دوچرخه را هم ندارند، اما در ماشين سی ميليون تومانی می نشينند! ای كاش، روزی ارزش های واقعی برای مردم روشن شود!

وقتی كار پيرمرد تمام شد، بی خبر از همه جا بلند شد تا به خزينه برود كه مأمورها او را ديدند و به سمتش دويدند. امير تيمور پرسيد: چه خبر است؟ گفتند: ما حمام را قرق كرديم، اما اين پيرمرد را نديديم. گفت:

رهايش كنيد، اين پيرمرد كه نمی تواند ما را ترور كند! بعد، رو به او كرد و گفت: بيا جلو! پيرمرد بدون اين كه بترسد و خودش را ببازد جلو رفت.

انسان اين طور است: وقتی ارزش خودش را بفهمد با بزرگ ترين فرد عالم هم كه روبه رو بشود، ترسی ندارد. تيمور پرسيد: پيرمرد، مرا شناختی؟ گفت: بله. گفت: قيمت لنگ را مرا می دانی؟ گفت: بله. گفت:

قيمت خودم را چه؟ گفت: بله، گفت: به نظر تو، تيمور جهان گشا چند می ارزد؟ پيرمرد گفت: دويست تومان! گفت: بی معرفت، فقط لنگم دويست تومان ارزش دارد! گفت: من هم با لنگت حساب كردم!

به واقع، چقدر دل انسان برای اين دسته از مخلوقات خدا كه ارزش خود را نمی دانند می سوزد! آن ها به بحرانی دچار شده اند كه از آن خلاصی ندارند و ارزششان آن قدر پايين آمده كه قيمتشان قيمت همان لباسی است كه به تن دارند يا ماشينی است كه بر آن سوار هستند.

ب. كرامت

فيض دوم كرامت است:

«و لقد كرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علی كثير ممن خلقنا تفضيلا» [32]




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^