فارسی
سه شنبه 02 مرداد 1403 - الثلاثاء 15 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: كليد گنج سعادت، ص: 410

- در صنف تعميركاران اتومبيل های بزرگ، يكی از تعميركاران به تنهايی توانست بيش از پانصد راننده عرق خور و بی نماز را نمازخوان كند و به مكه بفرستد. روش او اين بود كه وقتی شخص بدكاری تريلی خود را می آورد و برای مثال می گفت:

فنرهايش خراب است، او جواب می داد: تعمير آن ده روز طول می كشد. از اين ده روز، شش روز را بايد خودت برای كمك به اين جا بيايی. او، در اين شش روز، به راننده غذا و چای می داد و در ارتباط نزديك با او قرار می گرفت و، در نهايت، حقايق را برای او بيان و دلش را نرم می كرد.

- صاحب يك نانوايی، هر روز صبح، از همه كارگرها زودتر به مغازه می آمد و به خميرگير و چانه گير و ... می گفت: پول اضافه به شما می دهم، فقط شما را به خدا، وضو بگيريد و به كار مشغول شويد، چون مردم می خواهند بعد از خوردن اين نان، نماز بخوانند و شب عروسی اولاددار شوند. بگذاريد از نانی كه با وضو پخته شده بخورند!

- در تهران، معماری سراغ داشتم كه اول صبح، بنّا و كارگرهايش را جمع می كرد و می گفت: اين آجر و خاك و گچ از اموال صاحب اين خانه است، مواظب باشيد مال مردم تلف نشود. از جمله، به بنّا می گفت: آجر سالم برای گذاشتن در ديوار نشكن، از آجرهای شكسته استفاده كن! اگر آجر درست را بشكنی، در قيامت بايد خودت جوابش را بدهی!

- روزگاری، با يك حمّال و باربر دوست بودم. روزی، اطرافيان جمع شدند و دختر بيست ساله ای را برای او در نظر گرفتند و گفتند: برو دختر را ببين، ما خرج عروسی ات را می دهيم. اما او




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^