فارسی
پنجشنبه 08 شهريور 1403 - الخميس 22 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: كليد گنج سعادت، ص: 374

مستحضريد كه مرجع تقليد مردم از دنيا رفته است. ما دو نفر كه هم مجتهديم و هم از شاگردان شماييم حكم می كنيم كه اعلم علمای شيعه شما هستيد. مرجعيت را قبول كنيد! آقا سيد محمد با شنيدن اين سخنان اشكش جاری شد و اين آيه را خواند و در منزل را بست و رفت:

«تلك الدار الآخرة نجعلها للذين لا يريدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقين». [15]

آن سرای پرارزش آخرت را برای كسانی قرار می دهيم كه در زمين هيچ برتری و تسلّط و هيچ فسادی را نمی خواهند؛ و سرانجام نيك برای پرهيزكاران است.

انسان های وارسته اين گونه هستند و تا تكليف احساس نكنند از پذيرش پست و مقام پرهيز می كنند، زيرا می ترسند كه با وجود علم، در مديريت امور ضعفی از خود نشان دهند و ضعيف امين محسوب شوند.

آن خارجی به سليمان، عليه السلام، گفت: من می روم تخت ملكه سبا را می آورم و در اين كار خيانت هم نمی كنم. می روم خريد می كنم و پورسانت و كميسيون هم نمی گيرم و برمی گردم، اما خيلی از انسان ها بودند كه چك و پول را بردند و ديگر نيامدند و حق مردم را پايمال كردند. چرا؟ چون در انتخاب آن ها ملاك قرآنی وجود نداشت. فقط خدا می داند در روز قيامت از دست اين سياه كاری ها چه خبرها برپاست و چند نفر را بابت همين كارها در قيامت محاكمه می كنند. اين كه انسان يك نان بخورد و ده تا نان قرض بدهد برای اين كه پستی ندارد يا رئيس و مدير يا وزير و وكيل نيست، از پستی طبع و كمی عقل حكايت می كند. در بندگی خدا ماندن، به واقع، خيلی سخت است و انسان بايد قوی تر از هزار رستم دستان باشد تا صندلی و پست كليدی و عنوانی به او بدهند و آقای رئيس و جناب وكيل و وزير خطابش كنند و حالش




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^