فارسی
دوشنبه 09 مهر 1403 - الاثنين 25 ربيع الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: كليد گنج سعادت، ص: 221

آری، كسی كه با خدا نيست به هيچ چيز نمی تواند قناعت كند، در حالی كه اهل خدا، مثل امير المؤمنين، عليه السلام، وقتی بعد از ده سال مقداری كدو به دستش می رسد، دستش را روی شكمش می گذارد و سه بار می گويد: مرده باد بنده شكم. [31]

نقل است كه يك شب، يكی از قصاب های كوفه حضرت را صدا كرد و گفت: ای امير المؤمنين! حضرت برگشت و گفت: مرا صدا كردی؟

گفت: بله، سه كيلو گوشت خيلی خوب برايم مانده كه مشتری ندارد.

اگر ميل داريد، شما آن را به خانه ببريد. فرمود: پولی ندارم تا بهای آن را به تو بدهم. گفت: مگر شما خليفه نيستيد؟ چطور پول نداريد مقداری گوشت بخريد؟ امام فرمود: من حقوقی برای منصب خود دريافت نمی كنم. در عوض، چند درخت نخل در مدينه دارم كه محصول آن را می چينند و با فروش آن زندگی ام را می گذرانم. گفت: اشكالی ندارد، نسيه ببريد! فرمود: پولش را چه وقت بياورم؟ گفت: هر وقت داشتيد.

فرمود: در آن صورت، هر وقت از در مغازه تو عبور كنم، بايد خجالت بكشم، چون اين قدر با تو رفاقت ندارم؛ ولی با شكم خودم رفيقم. به تو قول نمی دهم كه پول را كی برايت می آورم، اما به شكل خود قول می دهم كه هر وقت گوشت آمد به او بدهم. او هم قانع است و شكايتی نمی كند! [32]

انسان قانع در زندگی اش راحت است، ولی كسی كه همواره در پی برآوردن خواسته دل است، اگر يك شب شامش نان و پنير باشد دلگير و ناراحت می شود. او هم طبق همين اصل عمل كرد. می گفت: من قهر كردم و رفتم در اتاق ديگری خوابيدم، اما گرسنه ام بود و خوابم نمی برد.

ساعت حدود يك نيمه شب بود كه زنگ خانه مان را زدند و دخترم و دامادم كه از سفر می آمدند وارد شدند. شنيدم كه زنم از دخترم پرسيد:




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^