عقل: كليد گنج سعادت، ص: 50
[بودی و نه تو در زمانه تو شهوت می برندازی ز مردان/ دلم را سرّ اين معلوم گردان؟- پدر گفتش: تو زنهار اين مينديش/ كه برگيرم خيال شهوت از پيش ولی چون تو ز عالم اين گزيدی/ كه هم اين گفتی و هم اين شنيدی بدان مانست كز صد عالم اسرار/ نه ای تو جز ز يك شهوت خبردارمنت زان اين سخن گفتم به خلوت/ كه تا بيرون نهی گامی ز شهوت چو با عيسی توان همراز بودن/ كه خواهد با خری انباز بودن؟- چرا با خر شريك آيی به شهوت/ چو با عيسی توان بودن به خلوت؟- چو يك دم بيش نيست اين شهوت آخر/ از آن به جاودانی خلوت آخرچو دائم می كند باقيت دعوت/ ز فانی در گذر يعنی ز شهوت ز شهوت نيست خلوت هيچ مطلوب/ كسی كين سر نداند هست معيوب- و ليكن چون رسد شهوت به غايت/ ز شهوت عشق زايد بی نهايت ولی چون عشق گردد سخت بسيار/ محبت از ميان آيد پديدارمحبت چون به حد خود رسد نيز/ شود جان تو در محبوب ناچيزز شهوت درگذر چون نيست مطلوب/ كه اصل جمله محبوبست محبوب اگر كشته شوی در راه او زار/ بسی زان به كه در شهوت گرفتار.]
[ (27). جواهر الكلام، صاحب جواهر، ج 29، ص 19: «قال رسول اللّه صلی عليه و آله: و إلی ما فيه من إبقاء النوع، و لذا خلق اللّه الشهوة فی الانسان حسب ما خلق فيه الشهوة الی الطعام و الشراب إبقاء للنفس ...».]
[ (28). از كشكول شيخ بهايی است.]
[ (29). نگا: پی نوشت 2. ر ك: علل الشرائع، شيخ صدوق، ج 1، ص 4.]
[ (30). در قرآن ريشه (ع ل م) 728 بار، (ع ق ل) 49 بار، (ف ق ه) 20 بار، (ف ك ر) 18 بار، (ل ب ب) 16، و ريشه (ف ه م) 1 بار به كار رفته است. ريشه های (ن ظ ر)، (ر أ ی)، (ح ك م)، و (ع ر ف) نيز كه گاه متضمن معنای تفكر در قرآن هستند به ترتيب 115، 297، 189، و 63 بار به كار رفته اند.]
[ (31). امالی شيخ طوسی، ص 518.]
[ (32). نازعات، 37- 39.]
[ (33). نحل، 12.]
[ (34). نهج البلاغه، خطبه اول: