عقل: كليد گنج سعادت، ص: 190
آری، اعطای حق در هردو حالت رضا و غضب كار سخت و سنگينی است كه تنها عقل قادر به آن است.
غضب ديوانگی و بردباری عاقلی باشد |
چرا ديوانه گردد هركه عاقل می تواند شد؟ [21] |
|
خداوند عقل بی نهايت است
نقل است كه روزی حضرت موسی، عليه السلام، به پروردگار عرض كرد: چرا نعمت نان و آب را از فرعون دريغ نمی كنيد تا از گرسنگی و تشنگی بميرد! خطاب رسيد: ای موسی، او زنده است و حق دارد از نان و آب بهره ببرد.
برای همين است كه می گوييم خدا عقل بی نهايت است، زيرا به فرعون طاغی و ظالم هم حق حيات می دهد. در حقيقت، پرونده عصيان ها و مخالفت های او را از حق حيات و زنده بودنش جدا می كند.
خدا عقل بی نهايت است و بر همين اساس است كه با دشمنان مانند ما انسان ها كينه نمی ورزد و حق آن ها را پايمال نمی كند. مگر خدا نمی توانست عصر عاشورا گلوی شمر و عمر سعد را بگيرد و آن ها را خفه كند؟ ولی می بينيم كه همان شب و شب ها و روزهای پس از آن، آب و نان آن ها را داد و تا چند سال بعد هم كه مختار ثقفی قيام نكرده بود، [22] باز روزی آن ها را می داد، چون زنده بودند و موجود زنده حق زندگی دارد. زمانی، شاعری كه از اين همه صبر خدا به حيرت آمده بود گفته بود: «عجب صبری خدا دارد/ اگر من جای او بودم ...»
راست هم می گويد: اگر ما به جای خدا بوديم، نظام هستی را به هم می زديم و امور جهان را طور ديگری تدبير می كرديم، ولی خدا مانند ما نيست، عقل محض است و خيلی زيبا كارهای جهان را اراده می كند و به