عقل: كليد گنج سعادت، ص: 39
انديشه و عقل است. [30] ميدان عقل انسان به گستردگی آفرينش است، ولی شهوت او محدود و حيوانی است و هيچ كار مثبتی جز ازدواج مشروع ندارد. از ازدواج كه بگذريم، تمام كارهای شهوت باطل است.
ازدواج نيز قرار دادن زمام شهوت در اختيار عقل و بهره گيری عاقلانه از آن است، وگرنه كامل شدن نصف دين بر اثر ازدواج كه در روايات آمده است چه وجهی دارد؟
«من تزوج فقد أحرز نصف دينه، فليتق اللّه فی النصف الباقی». [31]
اگر شهوت آدمی از راه ازدواج در مسير عقلانی اش قرار نگيرد، در درون شخص شروع به حفر چاه عميقی می كند كه انتهای آن طبقه هفتم جهنم است.
«فأما من طغی. و آثر الحياة الدنيا. فإن الجحيم هی المأوی». [32]
و اما كسی كه طغيان و سركشی كرده و زندگی دنيا را بر زندگی ابد و جاويد آخرت ترجيح داده، پس بی ترديد جايگاهش دوزخ است.
سنايی غزنوی دراين باره چه زيبا می گويد:
گر امروز آتش شهوت بكشتی بی گمان رستی |
وگرنه تف آن آتش تو را هيزم كند فردا |
|
ازدواج بهره گيری مثبت از شهوت و قرار دادن آن در ميدان مثبت است.
پس از ازدواج و به دنيا آمدن فرزندان و گذر عمر؛ اين ميدان كم كم محدود می شود و لذت بردن از شهوت معنای تغيير می كند. ديگر وقتی انسان پدربزرگ يا مادربزرگ شد، آن شور و حال اوليه را ندارد و بعد از هشتاد نود سال زندگی تنها لذتی كه اين زوج می توانند داشته باشند اين است كه به هم نگاه كنند و مرد به زن بگويد: خانم، خيلی شكسته شدی! و او هم بگويد: تو هم خيلی اوضاعت خراب شده! ديگر حتی حرفی برای گفتن با هم ندارند مگر مرور خاطرات تلخ و شيرين ايام عمر و لذت بردن از ديدار نوه ها و نتيجه ها.