ارزش عمر و راه هزينه آن، ص: 100
جلوی چشم من مجسم هستند كه در حال رفتن از دنيا، صحبت آنها قطع شد.
ايشان می گفت: من درب را باز كردم و ديدم هيچ كس داخل اتاق نيست. پرسيدم:
آقا! با خودتان حرف می زنيد، فرمود: نه، كسی اينجا بود. گفتم: چه كسی بود؟
فرمود: ملك الموت. خيلی راحت. گفتم: پس شما چطور زنده هستيد؟ فرمود:
من از او پرسيدم كه تشريف آورده ای كه مرا ببری؟ گفت: نه، به عيادت شما آمده ام. هفته ديگر می آيم تا شما را ببرم.
اما برنامه دوم ايشان، خانواده اش می گفتند: يك هفته به رحلت ايشان مانده، در آن حال بی هوشی، دعای عديله را با زبان خودش، خود به خود می خواند.
برنامه سوم، ايشان زمان را به گونه ای تنظيم كرده بود كه قبل از وصل به مردن، دقيقاً دوازده هزار بار «لا اله الا الله» بگويد و در آخرين ذكرش از دنيا رفت.
قبل از شروع اين ختم «لا اله الا الله» به خانواده خود گفته بود: تمام ملك من، يك قاليچه است. اين را بفروشيد، پول آن را برای نماز و روزه من اجير بگيريد.
وصيت ايشان را كه باز كردند، ديدند نوشته: من از شش سالگی تا امروز، نود سال نماز خود را خوانده ام، اما به نظرم آمد كه شايد عيب داشته باشد و قبول نكنند، نود سال ديگر نيز خودم دوباره خواندم كه اگر آن را قبول نكنند، اين را قبول كنند، باز نود سال ديگر نيز خواندم كه اگر دومی را رد كردند، سومی را به من رحم كنند، باز شما اين قاليچه را كه فروختيد، با پول آن برای من اجير بگيريد كه به نيابت از من نماز و روزه بجا بياورد، شايد خدا نماز و روزه ام را بپذيرد.
آخرين لحظات عمر مؤمن
چقدر كسی عمر خود را زيبا هزينه كند كه فرشته خدا در مريضی او به عيادتش بيايد. هيچ چيز اين جريان ساختگی نيست. برای اين قضيه سند قرآنی به شما بدهم؟ اين ديگر قرآن است. سوره مباركه فصّلت: