ارزش عمر و راه هزينه آن، ص: 276
دنباله حكايت ملاقات ميرزا جوادآقا
گفت: درب را زدم. درب را باز كردند، گفتم: آقا تشريف دارند؟ گفتند: برای نماز آماده شده اند و الان روی جانماز رفتند. داخل تشريف بياوريد. آهسته كه صدای پای من شنيده نشود آمدم و پشت سر ايشان ايستادم كه نماز ظهر را با او بخوانم. هنوز تكبيرة الاحرام را نگفته بودند و در مقدمه ورود به نماز، اين آيه شريفه را خواندند:
«وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً» «1»
«وجه» يعنی همه وجودم؛ روح و قلب و عقل من باور كردند. اين آيه را كه می خواند، گويا داشت خدا را می ديد. مانند سيل از محاسن ايشان اشك روی لباس ايشان می ريخت و بعد دو دست خود را بلند كردند:
احرام گرفته ام به كويت |
لبيك زنان به جستجويت «2» |
|
من برای بدن خودم نماز نمی خوانم، حال خدايا! دوست داری در قيامت مرا به جهنم ببری، ببر. آن چيزی كه برای من لذت دارد، خواسته توست. بخواهی به جهنم نيز می روم و صدايم درنمی آيد. راستگوترين انسان فرمود:
«فهَبَنِی يا الهی و سيّدی و مُولای و رَبّی صَبرتُ عَلی عَذابِك فَكيف أصبِرُ عَلی فِراقِكَ» «3»
برای اين كه رضايت تو را جلب كنم، با پای خودم در آتش می روم و صدايم نيز درنمی آيد.
تكبيرة الاحرام نماز يعنی همه چيز را با اشاره دستم پشت سر گذاشتم؛ زن، فرزند، پول، مال، حساب های بانكی، عروس، داماد، نوه، همه را پشت سر ريختم، من ماندم و تو.
______________________________ (1)- انعام (6): 79؛ «من به دور از انحراف و با قلبی حق گرا همه وجودم را به سوی كسی كه آسمان ها و زمين را آفريد، متوجه كردم.»
(2)- نظامی گنجوی.
(3)- مصباح المتهجد: 847، دعای كميل.