ارزش عمر و راه هزينه آن، ص: 357
تسليم است و اسير زندان هوای نفس، شهوات و ابزار نيست، بلكه عقل اين ها مانند نورافكنِ پيشانی وجود اين هاست. پس جواب مثبت می دهند.
«هَلْ أَدُلُّكُمْ» «1»* يعنی منِ «ارحم الراحمين»، منِ كريم، من كه خزاينم بی نهايت است، صاحب اسماء حسنی و صفات عليا هستم و پاداشی مانند بهشت را- كه پهنای آن، به پهنای همه آسمان ها و زمين است- مزد زحمات بدن شما قرار دادم و مسلم مزد روح و قلب شما يقيناً فوق بهشت است، من، به شما می گويم، شما را به تجارت راهنمايی، دلالت و هدايت می كنم.
پس اول بايد در آيه شريفه دقت كرد كه دعوت كننده كيست؟ و چه چيزی دارد؟ چون گاهی كسی می آيد ما را دعوت می كند و ما خيلی مؤدبانه جوابش را نمی دهيم، می گويند: چرا جوابش را نمی دهی؟ می گوييم: چون جيب او خالی است، چيزی ندارد، برای چه دعوت او را قبول كنيم؟ چه كاری می تواند بكند؟
اينجا بايد كنار آيه ايستاد و دعوت كننده را ديد، يافت و احساس كرد كه به اندازه يك ميلياردم ارزن، فكر ردّ دعوتش در ذهن نيايد، كه اگر همان مقدار نيز ردّ شود، مصيبتی برای زندگی خواهد بود.
تفقّه در دين، مقدمه تجارت
روايتی در باب امری مادی داريم و بايد با اين حقيقت مقايسه كنيم. ظاهراً روايت را «أصبغ بن نباته» نقل می كند. اين مرد بزرگ و اين چهره پاك، می فرمايد:
وجود مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام روی منبر مسجد كوفه خطاب به مردم فرمودند:
«يا مَعشَرَ التُّجار! الفِقه ثُمَّ المَتجرَ» «2»
كاسب ها! تاجران! نخست به حلال و حرام خدا آگاه شويد، بعد وارد كسب شويد.
______________________________ (1)- صف (61): 10؛ «آيا شما را به تجارتی راهنمايی كنم.»
(2)- الكافی: 5/ 150، باب آداب التجارة، حديث 1؛ الفقيه: 3/ 194، باب التجارة و آدابها، حديث 3731؛ التهذيب: 7/ 6، باب فضل التجارة، حديث 16؛ «يا مَعشَرَ التُّجار! الفِقه ثُمَّ المَتجرَ وَ اللّه لِلرِّبا فِی هذِهِ الامَّةِ أخفَی مِن دَبيبِ النَّمْلِ عَلی الصَّفَا شُوبُوا ايمانَكم بِالصَدَقَةِ التّاجرُ فاجِرٌ وَ الفاجِرُ فِی النّار إلّامن أخذ الحقّ و أعطی الحقّ.»