فارسی
دوشنبه 01 مرداد 1403 - الاثنين 14 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 47

- من برای خانه عسل نخريده بودم، عسل از كجا آوردی؟

دختر ظرف عسل را نشان داد. ابو الاسود نگاهی به ظرف كرد و گفت:

- دخترم، می دانی اين عسل را چه كسی برای ما فرستاده؟

- نه!

- معاويه بن ابی سفيان.

- برای چه؟

- می خواهد كام ما را با اين عسل شيرين كند تا برای أبد به سبب بريدن از علی، عليه السلام، كاممان را تلخ كند.

دخترك بلافاصله عسل را از دهان خود خارج كرد. اين دختر عاقل، دختری كه پدر و مادر عاقلی داشت و در خانه ای رشد كرده بود كه چراغ عقل در آن روشن بود، روی خود را به طرف شام كرد و گفت:

أبا الشهد المزعفر يا ابن هند

نبيع إليك إسلاما و دينا

فلا و اللّه ليس يكون هذا

و مولانا أمير المؤمنينا. [10]

با قدری عسل زعفرانی، ای پسر هند، می خواهی ما را بفريبی تا دين و اسلام خود را به تو بفروشيم؟ به خدا هرگز چنين نخواهد شد درحالی كه مولای ما امير المومنين علی است.

اين سخن بزرگ و صعبی است و در آن دشمن شناسی و آگاهی موج می زند. آن ها كه با عرف زبان عرب آشنايند می دانند كه عرب ها نام شخص را به نام پدرش اضافه می كنند و مثلا می گويند: حسين بن علی.

اما وقتی نام كسی را به مادرش نسبت می دهند اغلب منظورشان تحقير آن شخص به جهت ناپاك بودن مادرش است (مثل ابن مرجانه، ابن سميه، ابن هند و ...) در حقيقت، اين دختر می خواست بگويد ای كسی كه معلوم نيست پدر واقعی ات كيست، تو می خواهی ما را با ظرف عسل از علی جدا كنی؟ منظورش از يابن هند نيز اين بوده كه به معاويه بگويد مادر تو فرد ناپاكی بوده و با مردهای مختلفی در مكه سروكار داشته




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^