فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 397

فردا كه در تاريك و روشن سحر به عادت هر روز بعد از نماز به سوی قبرستان رفته بودم، با چنان صحنه غريبی مواجه شدم كه هوش از سرم برد: آتشی فروزان ديدم كه از آن گور تازه به آسمان شعله می كشيد.

(بدين سبب است كه ارتكاب محرمات به ذهن اهل خدا خطور نمی كند، چون می بيند كه حرام آتش است). غش كردم و وقتی به هوش آمدم كه آفتاب طلوع كرده بود.

نالان به خانه برگشتم و به والدينم گفتم: به من اجازه بدهيد بروم دنبال تحصيل علم دين! پدرم گفت: من حرفی ندارم، اما توان پرداخت خرج تحصيلت را ندارم. گفتم: چيزی نمی خواهم، فقط اجازه بدهيد! گفت: در پناه خدا! برو.

فردای آن روز، پای پياده از روستايمان عازم كربلا شدم و پنجاه سال در جوار حرم حضرت سيد الشهدا، عليه السلام، به تحصيل و تدريس و عبادت حق و خدمت خلق پرداختم.

5. به همه مردم مهر می ورزند

«و يرحم جميع المسلمين كما يرحم نفسه».

و به تمام مردم مهر می ورزد، آن چنان كه به خودش محبت دارد.

انسان های اهل خدا همه را مثل خودشان می بينند و سود و زيان مسلمانان ديگر را فارق از سود و زيان خويش نمی دانند. آنان با هيچ مسلمانی احساس بيگانگی نمی كنند.

6. از سخان بيهوده گريزانند

«و يتحرج من الكلام كما يتحرج من الميتة التی قد اشتدنتنها».

انسان های با خدا از هرچه سخن غير خداست فراری اند؛ مانند گريز از لاشه ای كه بويش مشام را می آزارد.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^