عقل: محرم راز ملكوت، ص: 474
اين بچه روستايی از كلين عازم بغداد شد و در محضر علما زانو زد، استقامت ورزيد، مشكلات را تحمل كرد، و اميد داشت امكانات خود را در راه تحصيل علم به كار بگيرد تا به مقامات عالی دست يابد.
گوهر معرفت آموز كه با خود ببری |
كه نصيب دگرانست نصاب زر و سيم. [10] |
|
در نهايت نيز، پس از سال ها، تبديل به وجود مبارك كلينی صاحب ده جلد كتاب كم نظير اصول كافی (حاوی نزديك به هفده هزار روايت معتبر از پيغمبر اكرم و اهل بيت عليهم السلام) شد.
ب. مرحوم مدرس (ره)
يكی ديگر از اين بزرگان به شهر قمشه، در هفتاد كيلومتری اصفهان، تعلق دارد. پدر تهيدست وی، برای كمك به مخارج خانواده، اين بزرگوار را در دوران نوجوانی در مغازه بقالی به شاگردی گمارده بود.
روزی، مردی متمكن و موقّر كه برای خريد جنس به محل كار وی مراجعه كرده بود، با دقت به حركات بزرگ منشانه و لباس های كهنه اين شاگرد نگاه كرد. ايشان ابتدا صورت اقلام را خيلی تميز و مرتب آماده كرد و سپس به خريدار گفت: اجناس شما حاضر است. خودتان آن ها را به منزل می بريد يا من بياورم خدمت شما؟
(گاهی پروردگار چه توفيقات خاصی نصيب انسان می كند. البته، توفيق به معنای ارشاد و به معنای هدايت!)
مرد متمكن به صاحب مغازه رو كرد و گفت: من می توانم با شاگردتان كمی حرف بزنم؟ مغازه دار گفت: اختيار با شماست. مرد ثروتمند رو به اين بچه ده دوازده ساله كرد و گفت: اسم شما چيست؟
- حسن.
- اهل كجاييد؟