عقل: محرم راز ملكوت، ص: 218
آيد». مردم ما در ايران بدون هيچ گونه ناراحتی و نگرانی می توانند در سخنرانی های مذهبی شركت كنند، كتاب های مقيد دينی بخوانند، معارف اسلامی و الهی را در دل و جان خود پرورش دهند، و نفس خود را مهذب سازند؛ ولی متاسفانه يك عمر از برخی از آنان می گذرد، درحالی كه يك كلمه قصار از نهج البلاغه را نخوانده اند و حتی اين كتاب شريف را نديده اند.
آيا اين انصاف است كه حتی اهل مطالعه و جوانان ما انواع و اقسام داستان های كوتاه و بلند نويسندگان آمريكايی و اروپايی را بخوانند يا نام تمام بازيكنان يك تيم فوتبال در فلان باشگاه اروپايی را بلد باشند و تاريخچه پيدايش هرچيزی را در اين عالم بلد باشند، ولی قرآن و نهج البلاغه و صحيفه سجاديه را نشناسند و نخواهند كه بشناسند؟! چرا بايد «شعرهای شل سيلوستراين يا ترانه های پنيگ فلويد از مناجات خمس عشر امام سحاد، عليه السلام، برای جوانان ما شناخته شده تر باشد؟».
اين عدالت است كه نهج البلاغه علی را نشناسيم و او را در زندگی خود در جايی كه سزاوار آن است قرار ندهيم؟ آيا اين به نوعی امتداد همان مظلوميتی نيست كه مخالفان آن حضرت برايشان در طول تاريخ ايجاد كردند؟
سخنی از فاطمه زهرا (س)
فاطمه زهرا در سخنرانی خود خطاب به ابو بكر فرمودند:
كاری كه شما كرديد اين بود كه بعد از وفات پدرم هركس را، در جايی قرار داديد مستحق آن جايگاه نبود. تو خود به جای علی، عليه السلام، نشسته ای، درحالی كه اين جای تو نيست؛ عمر بن خطاب و ابو عبيده جراح و مغيرة بن شعبه نيز سر جای خودشان نيستند. با اين كار شما، زخمی به اسلام وارد كه تا روز قيامت درمانی ندارد. [14]