عقل: محرم راز ملكوت، ص: 525
فهرست اشعار متن
آب در شير گاو كرد آن كرد، 221
أبا لشهد المزعفر يا ابن هند، 47
آتش از سنگ جست و ريشش سوخت، 221
آخر آدم زاده ای ای ناخلف، 194
از «اشهد» فصيح به است «اسهد» بلال، 99
از ازل عبد تو مصباحم و دارای جهان، 488
از آن بهتر به نزديك خردمند، 452
از آن نماز كه خود هيچ از آن نمی فهمی، 193
اسير عشق تو از هر دو عالم آزادست، 437
آشنا داند زبان آشنا، 100
اگر وقت ولادت مار زايند، 452
آمد آن آب و ماده گاو ببرد، 221
آن كه هفت اقليم عالم را نهاد، 210
آنچه هست از نظر لطف تو پنهانی نيست، 269
آن كه با سنگ كم متاع فروخت، 221
آه شب گير كند فاش چو روزی رازم، 488
ای سايه، ز خورشيد جدا چون گردی، 123
اين فتح بی شكستگی پر نمی شود، 244
اين كه مسكين است اگر قادر بود، 210
ايها الناس جهان جای تن آسانی نيست، 269
اين دريغ و خجلت و آزرم چيست، 484
با مشت باز می روم آخر به زير خاك، 286
با مشت بسته آمده ام من به اين جهان، 286
بال شكسته است كليد در قفس، 244
بتوان زجگر بريد پيوند، 3
بخيل بوی خدا نشنود، برو حافظ، 353
بس جنايتها كزو صادر شود، 210
بس كه با خار غم هجر تو من می سازم، 488
بسوزند چوب درختان بی بر، 157
بقا بقای خدايست و ملك ملك خدا، 119
بگذار تا بيفتد و بيند جزای خويش، 264
بنگر كه تا چه حد است مكان آدميت، 500
به اميدی كه بيايی و ببينی بازم، 488
به بازوان توانا و قدرت سر دست، 126
بود انا الحق در لب منصور نور، 439
بود انا اللّه در لب فرعون زور، 439
بود در راه دائم قاصد راز، 395
بود قدر تو افزون از ملائك، 131
بيگانه سرشتی آشنا چون گردی، 123
پياله گير و كرم ورز و الضمان علیّ، 353
تا ابد من به چنين سلطنتی می نازم، 488
تا با خودی، ای خواجه، خدا چون گردی، 123
تا قيامت قطع استبداد كرد، 268
تخم گنجشك از هوا برداشتی، 210
تفاخری نبود مر خدای عالم را، 193
تو خود بنگر كزين خشخاش چيندی، 193
تو قدر خود نمی دانی چه حاصل، 131
جان من بادا فدای آشنا، 100
جبر بودی، كی پشيمانی بدی، 484
جداگانه زمين و آسمانی است، 194
جز سايه خويشتن نمی بينی تو، 123
جهان با اين فراخی تنگت آيو، 104
چند پنداری تو پستی را شرف، 194
چه ميان نقش ديوار و ميان آدميت، 257
چو خيشخياشی بيود بر روی دريا، 193
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند، 104
چو مرگ تاختن آورد هيچ سود نكرد، 119
چو نام خود ببينی ننگت آيو، 104
چون بميرد چو سگ ذليل بود، 364
حاجی احرام دگر بند و ببين يار كجاست، 323
حجره ای داده به من روزگار، 475