عقل: محرم راز ملكوت، ص: 398
7. از حطام دنيا اجتناب می كنند
«و يتحرج عن حطام الدينا و زينتها كما يتجنب النار أن تغشاه».
آنان از حطام دنيا و از هرچه كه آن را حق خود نمی دانند گريزانند؛ مانند اجتناب از آتشی كه می ترسند سراپايشان را فرابگيرد.
8. آرزوهای دورودراز ندارند
«و أن يقصر أمله» مردان خدا آمال و آرزوهای دست نايافتنی ندارند و هرچه آرزو دارند مثبت و دست يافتنی است.
9. مرگ در پيش چشمشان است
«و كان بين عينيه أجله».
مرگ شب و روز پيشاپيش چشمشان است.
مردان خدا خود را مسافران اين دنيا می دانند. مسافرانی كه حضورشان در اين سرای خاكی مؤجّل و موقت است. انسانی كه خود را مسافر چند روزه اين سرای سپنج می داند، به گناه ميل نخواهد كرد و بر حقوق ديگران هم چشم طمع نخواهد دوخت.