فارسی
شنبه 15 ارديبهشت 1403 - السبت 24 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 263

فكر می كنند يا چه می كنند كه به همه عالم بدهكار می شوند: به اداره ماليات، به شهربانی، به بازار، به بانك، به شركتی در بندر عباس يا خرمشهر؟ مگر چه خبر است كه خودشان را با زنجير به همه جا بسته اند و خود را اين طور اسير كرده اند؟

علی، عليه السلام، خود را بدهكار نمی كرد

نقل است كه يكبار در زمان خلافتشان، بعد از نماز مغرب و عشاء در حال رفتن به خانه بود كه يكی از قصاب های كوفه صدايش كرد:

- امروز، همه گوشت هايم را فروخته ام و همين دو سه كيلو باقی مانده. گوشتش هم تازه است. آن را برای شما بكشم؟

- فرمود: نه!

- چرا؟

- فرمود: پول ندارم.

در اين مواقع، ممكن است عده ای حرف آدم را باور نكنند و پيش خود فكر كنند مگر می شود كسی كه خزانه كشور را در دست دارد پول برای خريد گوشت نداشته باشد؟ درحالی كه خداوند می فرمايد حرف مسلمانان را قبول كنيد. يعنی وقتی مسلمانی می گويد ندارم، قبول كنيد.

- گفت به شما نسيه می دهم.

- فرمود: اگر گوشت را نسيه ببرم و وعده بدهم كه مثلا دو هفته ديگر پولش را می دهم و بعد از دو هفته نتوانم به وعده ام عمل كنم، هروقت بخواهم از اين جا عبور كنم خجالت می كشم و تو هم جلوی مرا خواهی گرفت كه تو كه مؤمن هستی، چرا سر موعد بدهی ات را نمی دهی! پس، به جای اين كه از تو نسيه ببرم، به شكمم وعده می دهم كه هروقت پول داشتم برايش گوشت می خرم. بعد هم از قصاب خداحافظی كرد و رفت.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^