عقل: محرم راز ملكوت، ص: 24
وقتی از سبب ناراحتی اش پرسيدم گفت: اشتباهی در جوانی كرده ام كه الان به درد آن گرفتارم. با اين كه پدر و مادرم در آن روزگار مرا نهی كردند و گفتند: اين كار را نكن، گوش ندادم. ماجرا اين است كه آن زمان، در مسير دبيرستان دخترانه، دختر بی حجابی را ديدم و به او علاقمند شدم. آدرسش را هم پيدا كردم و با او ازدواج كردم و به حرف و نصيحت های اطرافيانم گوش ندادم و تا الان هم اين زن با حجاب نشده است. البته، او الان پنجاه و پنج سال دارد و از او چهار بچه دارم:
دو دختر و دو پسر، ولی حتی يكی از بچه هايم هم دين ندارد؛ حتی يكی از آن ها هم نماز نمی خواند و دخترهايم در بی حجابی نمره كامل می گيرند. حالا كه پير شده ام و فهميده ام بايد به پيشگاه خدا بروم، نمی دانم جواب خدا را با اين بچه های بی دين چه بدهم؟
بدين ترتيب، معلوم می شود به اين سادگی ها هم نيست كه بنشينيم و بگوييم هر دختری كه پسرم ديد و او او خوشش آمد بايد با او ازدواج كند، يا ازدواج با هر كسی كه از او خوشم آمد مشكلی ندارد. تمام اين ازدواج ها در قيامت محاسبه می شوند؛ تمام اين انتخاب ها و تمام اين اولادها در قيامت حساب دارند.
مساله آن اندازه مهم است كه بزرگواران عاقل عالم را نيز دچار دغدغه خاطر می كند و از خدا راه چاره می طلبند. در قياس با يان افراد، معلوم می شود آن ها كه بدون تفكر و مشورت ازدواج می كنند اهل عقل نيستند، بلكه اهل شهوت اند. عاقلان عاقلانه ازدواج می كنند نه حيوان صفت، چون اهميت مسأله را درك كرده اند و می دانند كه ازدواج هم دنيا و هم آخرتشان را تحت تاثير قرار می دهد.
درخواست همسر از خدا روش بزرگان است
بزرگان از پروردگار عالم پيوسته تقاضا می كنند كه «هب لنا من ازواجنا و