عقل: محرم راز ملكوت، ص: 192
نمی گوييد خدا بی نياز است، پس خدا چه نيازی به نماز بندگانش دارد تا ما برای او نماز بخوانيم؟ از اين جا نشات می گيرد كه فلسفه واجبات را نمی دانند. آن ها نمی دانند كه انسان ها نيازمند به نمازند نه خدا. ما محتاج به ادای حقوق الهی و نيازمند به واجبات هستيم و اين احتياج هم دنيايی است و هم آخرتی.
اگر كسی مؤدب به آداب الهی باشد، تا آخر عمر نه يك وجب زمين از مردم غصب می كند، نه مال مردم را می دزدد، نه دروغ می گويد، و نه هيچ خلاف ديگری مرتكب می شود؛ زيرا نماز روی زمين عصبی باطل است، خوردن مال غير حرام است، و ... برای همين است كه در هيچ دادگاهی يك شكايت از نمازگزاران واقعی نمی بينيم؛ يك پرونده از اولياء خدا وجود ندارد؛ و مردم از دست كسی كه مؤدب به آداب الهی است شكايتی ندارند.
اين كه عيسی بن مريم است!
خدايش بيامرزد! دوستی داشتم كه انسان عجيبی بود (در مجلدات پيش نيز درباره او مطالبی آورده ام). با پای پياده، دو بار به مكه و سه بار به كربلا رفت و هر سال هم پياده به مشهد می رفت. در يكی از سفرهايش به كربلا، پياده عازم اردن شده بود و از آن جا به بيت المقدس رفته بود.
از بيت المقدس هم برای زيارت آرامگاه حضرت ابراهيم به الخليل رفته بود. به هرحال، مأموران اسرائيل او را به اتهام جاسوسی دستگير كرده و با دست و چشم بسته به زندانش انداخته بودند.
يكی دو روز كه او را به دادگاه برده بودند، قاضی دادگاه تا نگاهش به او افتاده بود گفته بود: اين كه عيسی بن مريم است! او را برای چه آورده ايد؟ گفته بودند: احتمالا جاسوس است! گفته بود: او را سوار ماشين كنيد و ببريد مرز اردن پياده كنيد تا برود!