فارسی
جمعه 14 ارديبهشت 1403 - الجمعة 23 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 130

چقدر مسلمان حرام خور در جامعه داريم كه وقتی به آن ها می گويند حرام نخوريد، می گويند: همه دارند می خورند ما چرا نخوريم؛ همه دارند می دزدند، ما چرا ندزديم؟ اين رفتارها با كدام قسمت از اسلام و قرآن هماهنگی دارد؟ پس، بيهوده نيست اگر می گوييم خود مسلمان قرآن را مهجور كرده و غريب گذارده اند. [36]

ماجرای پول نفت!

يكبار، كارمند يكی از ادارات را ديدم كه با اين كه ماهی صد هزار تومان حقوق می گرفت، ماشين گران قيمت و خانه مجللی داشت كه آن روزها 70- 80 ميليون تومان می ارزيد. در اثنای صحبت، كسی از او پرسيد:

شما چطور با اين حقوق اين چيزها را خريده ايد؟ گفت: اين ها از حقوقم نيست، از حق نفتم است! بعد هم توضيح داد كه چون اداره حق واقعی ما را نمی داد، ما حقمان را خودمان از بار اداره بلند كرديم و برداشتيم. از او پرسيدم: شما نماز هم در اين خانه می خوانيد؟ گفت: آری! گفتم:

چطور؟ گفت: چطور ندارد. می خوانيم ديگر!

به راستی، چقدر آن ها كه اهل فكر و تعقل هستند ارزش دارند! يكبار روايتی ديدم كه خيلی برايم جالب بود و آرزو كردم ای كاش يك ذره از آن حقيقتی كه برای ديگران اتفاق افتاده برای من هم اتفاق می افتاد!

ماجرای ميثم تمار

ميثم تمار [37] يك خرمافروش بود. در اصلّ هم ايرانی بود نه عرب. غلام هم بود تا اين كه امير المؤمنين او را خريد و آزاد كرد. بعد، به او فرمود:

تو وقتی در كشور خودت (ايران) متولد شدی، پدر و مادرت اسمت را سالم گذاشتند.

ميثم بعد از رحلت پيغمبر به دنيا آمده بود و در زمان امير المؤمنين جوانی




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^