عقل: محرم راز ملكوت، ص: 53

عاقل اين طور در راه حق و در مبارزه با امور باطل سرسخت است.

كسی كه واقعيت و حقيقت را فهميده و می فهمد، كسی است كه دارای عقل كامل است و عقل مسموع دارد وگرنه اگر مدرس با رضا خان متحد می شد، يك كاخ هم برای مدرس در سعد آباد درست می كردند و حقوق او را هم از بقيه بيشتر قرار می دادند و حاضر بودند با آن همه خوی فرعونی در مقابل مدرس تعظيم كنند، اما مدرس اهل اين نبود كه خدا را با فرعون در زندگی اش معامله كند. اين بود كه رضا خان از ايشان می ترسيد و نمی توانست حضور ايشان را در روستايی دورافتاده نيز تحمل كند. لذا، برای مهيا كردن زمينه قتل ايشان، ابتدا رئيس شهربانی كاشمر را عوض كردند و يكی از هواداران حزب خود را بر سر كار گماشتند. بعد هم به او مأموريت دادند دو نفر پاسبان را بفرستد تا به مرحوم مدرس زهر بخورانند.

روز بيست و هفتم ماه مبارك رمضان، نيم ساعت مانده به افطار، اين دو پاسبان به نزد اين عالم واجد شرايط، اين فقيه بزرگوار، و اين اولاد فاطمه زهرا، عليها السلام، رفتند و به ايشان چای مسموم تعارف كردند.

فرمود: نيم ساعت به اذان مانده و هنوز افطار نشده، صبر كنيد افطار بشود، می خورم. اما آن ها اجازه ندادند و به زور چای را در حلق ايشان ريختند. پس از مدتی، وقتی ديدند سم بر بدن ايشان اثر نكرده، نزديك افطار، عمامه شان را از روی طاقچه برداشتند و به دور گردنش پيچيدند و او را خفه كردند و شبانه هم به خاكش سپردند.

بعد از اين كه گزارش اين عمل به رضا خان رسيد، پنجاه تومان به كاشمر فرستاد و گفت: سی تومان آن را به رئيس شهربانی بدهند و نفری ده تومان هم به آن پاسبان ها كه مدرس را كشته اند.

اين معامله حق با باطل است. ده تا يك تومانی گرفتند و يك مجتهد