فارسی
يكشنبه 09 ارديبهشت 1403 - الاحد 18 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تواضع و آثار آن، ص: 279

علی از اين دو بالاتر است. اين هم يك تابلو است.

پروردگار پرده شخصيت ما را نقاشی نمی كند، سه تابلو در برابر ما می گذارد، قلم عمل و عقل به دست ما می دهد، می فرمايد: باطن خود را نقاشی كن.

برخورد عاطفی امير المؤمنين عليه السلام با ميثم

يكی از افرادی كه اين سه تابلو، را نقاشی كرده است، يك خرمافروش بوده است. خرمافروشی برده بود، يك خانم برای كارهای خانه خود اين غلام را خريده بود كه كارهايش را انجام دهد، روزی اين خانم با غلام خود راه می رفت، اميرالمؤمنين عليه السلام از مقابل می آمد.

حضرت عليه السلام رو به غلام كرد، نامت چيست؟ جواب داد: سالم، فرمود نه، اسم اصليت سالم نيست، پدر و مادرت نام تو را ميثم گذاشتند، ايرانی بود.

در ايرانی ها چه انسان های نقاشی شده بودند. سلمان، ميثم، شيخ طوسی و خواجه نصير طوسی و مانند اين افراد بسيار است.

ای ايرانی! از اين فرهنگِ عظيم و زيبا عقب نمانی. ايرانی مواظب باش، الگو و فرهنگ تو مسيحيت و يهوديت نشود، در ايران فرهنگ مسيحيت و يهوديت حاكم شده است. با يهودی گری و مسيحی گری ابن سينا، «1» خواجه نصير، ميثم «2» و سلمان پيدا نمی كنيم.

نام تو را ميثم گذاشتند، خانم وقتی اين برخورد عاطفی را بين اميرالمؤمنين عليه السلام و ميثم ديد، گفت: آقا من اين غلام را نمی خواهم، او را به شما بخشيدم.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: تو هم در راه خدا آزاد هستی. ميثم گفت: من از غلامی اين زن آزاد شدم، علی جان می خواهم غلام تو شوم. تحت تربيت اميرالمؤمنين قرار گرفت، به قدری خود را زيبا نقاشی كرد، كه ميثم به مكه آمده بود، تا أبی عبدالله عليه السلام را زيارت كند، همان سالی كه امام كربلا آمد.

______________________________
(1)- شرح حال ابن سينا در كتاب ارزش عمر و راه هزينه آن، جلسه 15 آمده است.

(2)- شرح حال ميثم تمار در كتاب مرگ و فرصت ها، جلسه 16 آمده است.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^