تواضع و آثار آن، ص: 220
|
به گورستان گذر كردم كم و بيش |
بديدم حال دولت مند و درويش |
|
|
نه درويشی به خاكی بی كفن ماند |
نه دولتمند برد از يك كفن بيش «1» |
|
درويش يعنی تهيدست.
حكايتی در دفن مردی ثروتمند
روزی می خواستند در حرم حضرت عبدالعظيم جنازه ای را دفن كنند، دوستان من در حال تشييع آن جنازه بودند، در آن زمان قبر دويست هزار تومان بوده است، به خانم ميت گفتند: خانم می گويند قبر دويست هزار تومان می باشد، گفت:
بهشت زهرا قبر چه قيمت است؟ گفتند سيصد هزار تومان، گفت: من اين مقدار پول ندارم. اطرافيان گفتند: خانم، وقتی شوهر شما درِ صندوق را باز می كردند، فقط سيصد سند شش دانگ منگوله دار ملكی در صندوق بوده، در بانك هم نزديك به هشتصد الی نهصد ميليون پول نقد دارد. آن خانم گفت: آن اموال، مال من و دو فرزندم می باشد. گفتند: خيلی علاقه داشت كه در حرم حضرت عبدالعظيم دفن شود، گفت: غلط كرد كه علاقه داشت. در تشييع جنازه، جنازه در تابوت بود، يكی كلاه را از سر خود برداشت، و به مردم اعلام كرد كه پول قبر را بدهيد تا بدبخت را دفن كنيد.
اين ثروت انباشته، عامل دفع مرگ است؟
«الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ* يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»
مرتب ثروت روی ثروت می ريزد و ماشين حساب خود را در می آورد و حساب می كند كه امروز چقدر اضافه شده است، خدا از اين بيماری ها اطلاع دارد، خانم به او می گويد: چرا پول های خود را هر روز می شماری، هفته به هفته پول ها را بشمار، می گويد: نمی توانم، هر روز بايد بشمارم. تمام روانكاوان و روانشناس ها می گويند
______________________________ (1)- بابا طاهر عريان.
