تواضع و آثار آن، ص: 185
«گلستان»، «مجالس»، «قصايد»، «بدايع»، «خواتيم»، «طيّبات» و «غزليات قديم» می باشد، همه اين كتاب ها را من خواندم و سير كردم. در آن روزگار اشعار عالمانه، حكيمانه و دلسوزانه او حاكم بر مجالس بود. اين شعر در باب تواضع در كتاب «بوستان» است.
شنيدم كه وقتی سحرگاه عيد |
ز گرمابه آمد برون بايزيد |
|
يكی تشت خاكسترش بی خبر |
فرو ريختند از سرايی به سر «1» |
|
تواضع و فروتنی بايزيد
«2»«بايزيد» در زمان خود شخصيت مهمی بوده و در قرن سوم هجری معروف و مشهور بود.
در روزگار قديم روی تنور كرسی می گذاشتند و به هنگام صبح و در تاريكی خاكسترهای آن را جمع می كردند و دور می ريختند، دوباره هيزم جديد روشن می كردند.
انسان كه تازه از حمام بيرون می آيد، خيس است، لباسش نم دارد، اگر خاكستر نرم روی لباس ها و سر و صورت و گردن بريزد، چه اوضاعی پيش خواهد آمد.
در اينجا چه كار بايد كرد؟ آن كسی كه اهل تواضع و دارای شجره طيّبه است، می تواند در برابر نفس خود ايستادگی كند.
همی گفت ژوليده دستار و موی |
كف دست شكرانه مالان به روی |
|
كای نفس من در خور آتشم |
به خاكستری روی در هم كشم «3» |
|
دستار يعنی عمامه اش، خاكستر زياد بود، عمامه را به هم ريخت، وقتی عمامه را باز كرد خاكستر روی سر و گردن او ريخت.
با خود گفت: با اين پرونده ام، مرا بايد هيزم جهنم كنند، حالا برای يك ذرّه
______________________________ (1)- سعدی شيرازی.
(2)- معارف و معاريف: 3/ 53 بايزيد بسطامی: طيفور بن عيسی بن سروشان بسطامی از مشايخ صوفيه كه به سال 234 از دنيا رفت. صوفيان بسی وی را ستوده و درباره اش مبالغه ها كرده اند.
خود گويد: دويست سال به بوستان بر گذرد تا چون ما گلی در رسد. جنيد درباره اش گويد: بايزيد در ميان ما چون جبرئيل است در ميان ملائكه. جدّ وی گبر بوده است.
(3)- سعدی شيرازی.