فارسی
دوشنبه 01 مرداد 1403 - الاثنين 14 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 46

يا دست از علی برداريد يا با همين زنجيرهايی كه به بدنتان است سرتان را از بدن جدا می كنيم و بی غسل و كفن و بی نماز دفنتان می كنيم!

اين آخرين سخن سربازان معاويه بود، ولی انسان عاقل از اين تهديدها هم وحشتی ندارد:

«يجاهدون فی سبيل اللّه و لا يخافون لومة لائم». [8]

حجر و يارانش با آرامش خيال به سربازان معاويه گفتند: ما از علی دست برنمی داريم. شما هم كاری را كه به آن مامور شده ايد انجام دهيد! آن گاه، سربازان معاويه سر اين مردان بزرگ را از بدن جدا كردند و با لگد بدن آنان را در قبرهايشان انداختند و روی قبرها را پوشاندند و رفتند. [9]

بيداری در انسان عاقل اين قدر قوی است كه شهادت را با خشنودی می پذيرد، برای اين كه، از بركت شهادت، حق يافته را نگاه می دارد و آن را از دست نمی دهد.

فريب دنيا و رسم جاهلان

معاويه برای شكار ياران امير المؤمنين، عليه السلام، به تمام مناطق دست اندازی كرده بود. از جمله، توسط مأمورينش برای يكی از اهالی بصره، به نام ابو الاسود دؤلی، عسل زعفرانی فرستاده بود؛ چون شام منطقه كشاورزی خوبی بود و باغات فراوان و آب و هوای خوبی داشت، عسل خوبی هم در آن توليد می شد و زنبورداران برای معاويه عسل فراوانی توليد می كردند.

وقتی ابو الاسود وارد منزل شد، ديد دختر هفت هشت ساله اش دارد چيزی را مزمزه می كند:

- دخترم، چه در دهان داری؟

- عسل




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^