عقل: محرم راز ملكوت، ص: 527
نابرده رنج گنج ميسر نمی شود، 484
نبيع إليك إسلاما و دينا، 47
نتوان ديد در آئينه كه نورانی نيست، 269
نصيحتی كنمت بشنو و بهانه مگير، 329
نفس سركش ملك تن را می دهد آخر به باد حاكم ظالم ديار خويش ويران می كند، 261
نه چندان بخور كز دهانت برآيد، 67
نه چندان كه از ضعف جانت درآيد، 67
هرآنچه ناصح مشفق بگويدت بپذير، 329
هركسی را هرچه لايق بود داد، 210
هركه در زندگی بخيل بود، 364
هركه را بينی چنان بايد كه هست، 210
همچو منصور سر دار فنا سر بازم، 488
ور با تو بود دوزخ، در سلسله آويزم، 436
و گر تو می ندهی داد، روز دادی هست، 126
و مولانا أمير المؤمنينا، 47
يا رب از نيست به هست آمده لطف توئيم، 269
يعنی ببين كه می روم و دست خاليم، 286
يعنی به غير حرص و غضب نيست حاليم، 286