فارسی
جمعه 09 شهريور 1403 - الجمعة 23 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 394

سلام نماز، بازاری مؤمنی در انتهای مسجد رو به قبله نشست و آياتی از قرآن تلاوت كرد و مردم با شنيدن تلاوت او گريه كردند.

چه گلوهايی، چه صداهايی، و چه ارتباطهايی! هرچه اين قبيل افراد در جامعه ما كم می شوند، بلاها و مصائب هم فزونی می گيرد. چه بسيار در روايات آمده است كه رحمت الهی به خاطر اينان شامل همگان می شود و اگر اين گروه نباشند، خداوندهمه را به عذاب مبتلا می كند. [26]

وقتی تلاوت ايشان تمام شد، من به طرف منبر رفتم و امام جماعت هم به سمت در ورودی مسجد رفت و روبه روی منبر نشست. از آن جا كه خدای مهربان توفيق داده بود از نوجوانی افراد فوق العاده را ببينم، تا حدی با اين چهره ها آشنا بودم، لذا هنگامی كه از بالای منبر نگاهم به اين امام جماعت افتاد، متوجه شدم او متعلق به اين دنيا نيست؛ به همان معنايی كه در مباحث پيش ذكر شد.

او در زمره نيكانی بود كه جسم خاكی شان در اين دنياست، اما خودشان در جوار حق زندگی می كنند و هيچ زنجيری نمی تواند اسيرشان كند. [27]

الغرض، دريافتم كه اين امام جماعت انسان ديگری است. روی منبر دائم در اين فكر بودم كه وقتی از منبر به زير آمدم با ايشان حرف بزنم، اما نمی دانستم او در اولين برخوردمان حاضر به سخن گفتن با من خواهد بود يا خير؟ چون به فرموده حضرت رضا، عليه السلام، يكی از خصوصيات اين عده «صمت و سكوت» است؛ [28] مگر اين كه كسی نكته مثبتی از آن ها بپرسد و آن ها هم جوابی بدهند كه در قيامت گرفتار نباشند. برايم پيش آمده بود كه گاهی از بعضی از ايشان چيزی بپرسم، اما گفته بودند: جوابی نداريم. چون اگر حرفی بزنيم به پايمان می نويسند و ما در روز قيامت توان پاسخگويی نداريم.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^