فارسی
يكشنبه 11 شهريور 1403 - الاحد 25 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عقل: محرم راز ملكوت، ص: 364

هركه در زندگی بخيل بود

چون بميرد چو سگ ذليل بود. [39]

«يوم بحمی عليها فی نار جهنم فتكوی بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لا نفسكم فذوقوا ما كنتم تكنزون». [40]

روزی كه آن اندوخته ها را در آتش دوزخ به شدّت گرما دهند و پيشانی و پهلو و پشتشان را به آن داغ كنند و به آنان نهيب زنند: اين است ثروتی كه برای خود اندوختيد، پس كيفر زراندوزی خود را بچشيد.

روزی كه تمام ثروت اينان را به صورت فلز در جهنم می گدازند، سپس آن ها را به پيشانيشان می چسبانند (كه ديگر تا ابد برداشته نمی شود).

چرا به پيشانی؟ چون اين ها به جای خدا به پول سجده كردند و آن را معبود خود گرفتند. مالكان عذاب هم چنين آن فلزهای گداخته را با اين كنايه كه بخيلان به پول عشق می ورزيدند بر دو پهلوی آنان می چسبانند و می گويند: اين هم معشوقتان! نيز آن ها را به پشتشان می چسبانند، چون اينان يك عمر حمّال پول بودند. بعد به آنان می گويند: «هذا ما كنزتم لأنفسهم»، چيزهايی كه به پيشانی و پهلوها و پشتتان چسبانديم همان پول هايی است كه به بانك ها سپرده بوديد و همواره بر مبلغش می افزوديد. «فذوقوا ما كنتم تكنزون»، حالا از اندوخته های خود بچشيد.

اين عذاب بخيل است. ديگر نمی پرسند اين بخيل بی نماز و روزه خوار بوده است يا به زيارت مكه و امام رضا، عليه السلام، نرفته است؛ چون خود بخل به تنهايی بر چنين عقوبتی در حق صاحبش كفايت می كند.




پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^